#مهمان_زندگی_پارت_36

از این لحنش برآشفت وخشمگین گفت :

- چرا؟! ..... مگه تو چکاره منی که باید گوش به حرفت بدم ؟! ... هان؟! ...... فراموش کردی که تو هم برا من یکی هستی مثل همه مردهایی که اینجا حضور دارن !.....یه غریبه ! فقط همین !..........پس بی خود حرص نزن والکی خون خودتوکثیف نکن ،چون برا من اصلا ارزش نداره

آرمین نگاهش را به روی مهمانان چرخاند ودر حالی که سعی می کرد لبخندی نمایشی بزند با آرامش گفت :

- هیچ می دونی من چقدر از زنهای سبکسر وجلف متنفرم ؟! پس کاری نکن وقتی هنوز جوهر عقد نامه مون خشک نشده مجبور بشم برگه طلاق و تو دستت بزارم

و بی انکه منتظر جوابش بماند از جا برخاست و او را تنها گذاشت.

آخر شب موقع خداحافظي از خانواده اش تازه متوجه درد درونش شد مقابل ويلچر پدرش زانو زد و با شدت گريست .حاج علي در حالي كه موهاي نرم دخترش را نوازش ميكرد با غصه گفت:

- اميدوارم خوشبخت بشي دخترم ، تا که من هيچوقت احساس شرمندگی نکنم .

ناهيد خم شد وسايه را در آغوش كشيد و گفت:

- عزیزم ! منو ببخش ، من به غير از خوشبختي تو چيز ديگه اي نخواستم ونمی خوام.

سايه با گريه به ساغر نگاه كرد و خود را در آغوشش انداخت وبه سختي گريست.

ساغر با گريه گفت :

- سایه ! بدون تو خونه ديگه هیچ روحی نداره

دلش ميخواست بگويد :

( زياد نگران نباش چون منم به زودي برميگردم)

اما در حالي كه ميان گريه لبخند ميزد گفت:

- به اتاق من دست نميزني من حتما هر چند وقت يه بار اونجا ميمونم

حاج علي دست سايه را در دست آرمين گذاشت و گفت :

- پسرم مراقبش باش ،سايه همه زندگی منه قول بده خوشبختش ميكني

آرمين لبخندي زد و گفت :

- نگران نباشيد آقاي ستوده از چشما مم بیشتر مراقبشم

در ميان غم پدر و مادرش و ساغر ، بطرف ماشین عروس رفت . وقتي ميخواست سواراتومبيل شود آرتین كنارش بود و آرام زمزمه كرد

- مطمئن باش آرمين به توهیچ صدمه ای نمي رسونه پس راحت و آسوده در كنارش زندگي كن و نگران هیچی هم نباش . اگر احيانا قصد آزارتو داشت فقط کافیه به من بگی ، قسم میخورم که هيج وقت بهش اجازه نمي دم تو رو اذیت کنه

لبخندي زد و گفت :

- نگران من نباش من مواظب خودم هستم

قبل از اينكه فيلمبردار دستوري صادر كند سريع سوار شد و پس از چند لحظه آرمين هم پشت فرمان قرار گرفت ودر سكوت مشغول رانندگي شد

احساسهاي گوناگونی به وجودش چنگ می زد ،هم دلشوره و استرس داشت و هم ترس و نگراني ، نمي دانست اين چندماه را در چه شرايطي طي خواهد كرد

نگاهش در آينه به خودرو فيلمبردار افتاد و با ناراحتي رو به آرمین گفت:

- بهتر نيست فيلمبردار ومرخص كني بره ؟!

آرمين بي حوصله نگاهش كرد و او ادامه داد :

- اين عروسي مسخره چه چيزيش شبيه بقيه عروسي هاست كه نياز به فيلمبرداری وثبت خاطره داشته باشه نه من رغبتي برا ديدن اين فيلم كوفتي دارم و نه مطمئنا شما ، پس بگو بيشتر از اين خودشو اذيت نكنه

romangram.com | @romangram_com