#مهمان_زندگی_پارت_1
مقدمه :
در کوچه پس کوچه های محله احساس
به دنبال ردی از ترنم شعرتو!
پا برهنه بر روی شنهای داغ غرور
برای یافتن شکوفه ای ازباغ عشقت
قاصدکهای امید را یک به یک پر دادم
تا شاید بشنوم آهنگ پر طنین صدایت را ........
ای آرام از من گرفته !.......
فصل اول :
از دفتر آموزش كه بيرون آمد نازنين را منتظر خودش دید لبخندي زد و بسويش قدم برداشت وباسرخوشی وذوق گفت :
- دیدی تونستم كلاسهام و با هم هماهنگ كنم ؟!
نازنين با لبخند گفت :
- پس بالاخره كارخودت و كردي و سازه هاي فولادي وبا دكترآرمین مشايخ گرفتي؟
هر دو به سمت درب خروجی به راه افتادند ،روبه نازنین گفت:
- خودت ميدوني كه دیگه دلم نميخواد سر كلاس ارجمند برم ، ميبيني كه مجبوربودم كلاسم و با دکتر مشايخ بگيرم ، با اينكه دلم ميخواست توهم همین کار و میکردی ، ولي خوب مجبورت نميكنم
- ببين سايه ! بیا تا دير نشده تو هم برو كلاست و با استاد ارجمند بگير ، كلاس اون خيلي بهتر از تحمل كلاسهاي وحشتناك مشايخه . دكتر مشايخ خيلي سختگير ويكدنده است ميترسم نتوني با اون نمره بياري واونوقت یه ترم عقب بیفتي !
- مي دونم هر كی باهاش كلاس گرفته يا وسط ترم حذف شده يا اصلا نتونسته پاس كنه . ولي تو كه ميدوني بعد از جريان ارجمند ، ديگه دلم نمی خواد باهاش کلاس بگیرم ، یه جورایی ازش خجالت می کشم ، مخصوصا من كلاسهايي كه استاد خیلی سخت ميگيره رو دوس دارم
- ولي سختگيريهاي دکتر مشايخ ممكنه به ضررت تموم بشه .
- نگران نباش، من دانشجوي بي انضباطی نيستم که بخوام از كلاسش حذف بشم ، درسته که دکتر مشايخ خيلي سختگير و مغروره و يكصدم هم کرو(نمره ارفاقی استاد به دانشجو) نمی ده ، ولي بچه ها ميگن سطح علمیش خيلي بالاست و طرز بيانش هم عاليه . دلم ميخواد ببينم چه طور تدريس ميكنه واصلا به چه چيزش اينهمه مينازه .
- خود داني، ولي من از بچه ها شنيدم كه دانشجوهاي دختر و خيلي ضايع ميكنه وحتي بهشون اجازه اظهار نظر هم نميده .
دست نازنين را دردست گرفت و در حالي كه هردو وارد محوطه دانشگاه ميشدند گفت :
- توكه خودت ميدوني چرا دخترا دوروبر مشايخ مي پلکند ،خوب منم بودم بهشون رو نمي دادم و تحويلشون نمي گرفتم .
- يعني اين حرف آخرته؟
- آره ،كلاس با استاد هاي سختگير بيشتر مزه ميده تا با استادهايي كه همين جور كشكي نمره مي دن
نازنين لبخندي زد و گفت :
- جوجه رو آخر پائيز مي شمرن ، وقتي برا يه نمره دستت تو سرت بود اونوقت قدر استادهاي كشكي رو ميفهمي .
نيشگوني از بازویش گرفت و با لبخند گفت:
- ديگه دلمو خالي نكن ،. توكه ميدوني من دانشجوي تنبلي نيستم كه بخاطر نمره دنبال استاد بدوم .
- ميدونم که تنبل نيستي ولي ارجمند از سال اول چشمش دنبال توبوده وهميشه هم هوات و داشته حالا سال آخری مي خواي كلاستو با یه استاد دیگه ای بگيري كه نميشناسيش ونمي دوني روش تدريسش چه جوریه ، تازه ممكنه به ارجمند هم بربخوره !
romangram.com | @romangram_com