#مرگ_ماهی
#مرگ_ماهی_پارت_56


-فقط ازم دورشو...

تمام زندگيم دروغ بود، تمام شش ماهي كه فكر ميكردم همه كمبودمان رابطه جنسيست خالي بندي بود...

چقدر براي خودم رويا ساختم و چقدر به خودم دروغهاي زيبايي گفته بودم.

چقدر از صبح تمرين كردم، ميخواستم بگويم معين جان بين ما يك ديوار وحشتناك است..ميخواستم ايثار كنم و بگويم ديوار منم، مرا خراب كن..اما حالا او چه كرده؟

-عزيزم...

دستش را از دور تنم باز ميكنم و خودم را ميكشم لبه تخت...خدايا داشت چه برسرم ميامد؟ چنان شوكي بهم وارد شد و چنان دردي در سرم كه نميتوانستم چشم روي هم بگذارم...

با بيرحمي تمام مثل يك خانه ويلايي مرا كوبيد و ديگر نساخت..ادم هميشه از پاسخ هايي كه قبلا داده ناراضي و شاكيست..مثل وقتهايي كه دعوا ميكني اما بعدش فحشهاي بهتري يادت ميايد.اما ميداني من از پاسخهايي كه قبلا دادم ناراضي نيستم از حرفايي كه نزدم پشيمانم..مثل مترسك ساكت ماندم و گذاشتم حرفاي احمقانه اش دل و روده كله پوشالي مرا بيرون بريزد. تنها فرقمان اين بود،مترسك به حماقت كلاغها لبخند ميزند من به حماقت خودم.

-ديگه هيچ وقت حق نداري بهم نزديك بشي.

ميداني بعضي دردها به شكستگي قلب اكتفا نميكنند...مثل ميكروب اند امده اند براي خرابي، از ريشه، تا ته..

اين درد هم صبح جلوي اينه روي شقيقه ام بود..دسته كوچكي از موهايم سفيد شد...و فكر ميكنم اينها برفهاييست كه تا صبح در دلم ميباريد، حالا كمي هم روي موهايم نشسته.





وقتي هرروز به خودت وعده ميدهي، وعده ها عملي نميشوند، شكست ميخوري و پيروزي خيلي دور به نظر ميايد...ديگر همه ارزوها سراب اند و تو از خودت نااميد ميشوي...اين كاريست كه معين با من كرده بود.

از خودم و حماقتم، از خانواده ام، از معين و محمودخان..از همه دنيا شاكيم..ميداني از هركه شكست بخوري انقدر درد ندارد كه به خودت ببازي...و من به انهمه عجله و بي توجهي و نااگاهي باختم.

جمعه است..معين صبح خانه بود و من بي حرف انجا را ترك كردم.

مادر دارد ماهي پاك ميكند....بابا با تلفن حرف ميزند و من كه عين ادمهاي شوهر مرده نشسته ام ان سمت كانتر..

romangram.com | @romangraam