#من_پلیسم_پارت_83
بازم موقع رقص از کسی صدایی در نمیومد ولی لبخند رو لب همه نشون از رضایتشون میداد.
رقصم تموم شد و با یه حرکت فانتزی وایسادم و چراغ خاموش شد.سریع اومدم برم بیرون که دست یکی دور کمرم حلقه شد.
وای خدا.الان یکی که مسته نمیفهمه صاب مجلسو با عشقش اشتباه گرفته.
اومدم در برم که کنار گوشم صداشو شنیدم:میبینم که بانو همه رو دیونه کرده!
صدای خش دار فربد بود.
قلبم وایساده بودا!
گفتم:بزار برم.الان میام پیشت.
کنار گوشم یه بوسه ریز زد و گفت:باشه خانومی....زود بیا منتظرتم.
داغ شدم.....این دیگه چه حسی بود.یه چیزی از دلم ریخت!وای...مور مورم شد!
سریع از بغلش اومدم بیرون و پریدم تو راه پله.
نفس نفس میزدم.دلم میخواست بزنم زیر گریه ولی الان وقتش نبود.نفهمیدم الی منو چطوری برد بالا.فقط وقتی آب پرتغال و شیرینی خوردم یه ذره حالم بهتر شد.لباس آخری رو پوشیدم.موهام همه رو جمع کرد بالا و با کش بست.
موهام کشیده شده بود واسه همین چشمام و کشیده نشون میداد.ابروهامم کشیده بود بالا!
این دفعه از در اصلی که از محوطه باز میشد رفتم.با ورودم تشویق بود که به سر و صورتم میریخت.نفهمیده بودم ولی امیر از جلو در پشتم میومد.
رفتم سمت جایگاهی که واسم در نظر گرفته بودن.این وسط هرکی دستشو دراز میکرد بهش دست میدادم.
رفتم نشستم و یه نفس تازه کردم.
عجب شبی بود.تازه اول کار بود.
قرار بود دو نفر بیوفتن به جون هم.فربد اومد کنارم نشست.شروع کرد به خوش و بش کردن.
پذیرایی شدیم.هرچی زمان میگذشت استرسم بیشتر میشد!
حدود ساعت ده بود و اول شب لاطا!
یه دفعه دیدم ته سالن همهمه شده.منو فربد بلند شدیم و من مثلا رفتم سمت دعوا.ولی امیر حواسش بود ببینه فربد کی جیم میشه.
romangram.com | @romangram_com