#من_پلیسم_پارت_28
خلاصه جاى ننم خالى بود ببينه دختر آفتاب مهتاب نديدشو دارن بزک دوزک و سرخاب سفيداب ميکنن!!!!الان اينجا بود جدمو مياورد جلو چشم!!
دقيقا ميتونم حدس بزنم چى ميگفت<<واه واه...خدا بدور.....دختر خونه مگه ازين کارا ميکنه؟؟ما خودمون جوون بوديم حق نداشتيم به موهاى صورتمون اخ و اوخ بگيم....دختراى امروزى حيارو قورت دادن يه ابم روش!!!!تو که دختر منى بايد حيا داشته باشى...چه معنى ميده دختر قبل ازدواج دست به صورتو ابروش ببره....سرمه و خط چشم مال زناى شوور کردس!
رژلب مال زناى خرابه.....تو دختر من نيستى...پاشو برو گمشو بيرووووووون!!!>>
نه ديگه تهش اينطورى نميشد!فوقش گيسامو ميکشيد و چارتا فحش ابدار نثارم ميکرد!
ولى بعدشو خدابخير کنه!!!
با صداى به به و چه چه کتى از دعواى مامانم اومدم اينجا:واى خدا جونم....
چى افريدى!دختر تو چرا دست به صورتت نبردى اخه؟اولش که ديدم با خودم گفتم کلى کار دارم يه عالمه بايد رو صورتت گريم پياده کنم
تا بشه تحملت کرد!ولى فقط اون موها بود که خيلى زشت نشونت ميداد!
الان با يه نمه ارايش ببين چه حورى شدى!.....الى الي_________ي....بي_____ا...
الى سراسيمه اومد تو:چيشده؟؟چه خبره؟
با اشاره کتى به من نگاه کرد.چن ثانيه خيره شد بعد به طور ناگهانى نيشش تا بناگوشش وا شد!!!:مىيدونستم زير اون همه مو يه عروسک قايم شده!
اى ول کتى جون...بدو بريم به همه نشون بديم چه گلى کاشتى!
-ببخشيد چى رو به همه نشون بدين؟؟ کتى:واى الهى عزيزم تو هنو خودتو نديدى بيا...بيا اينجا.منو پشت به آينه نشوند.الى دستگاه رو خاموش کرد و اومد کمک کتى تا بيگوديارو وا کنه.
موهام خيلى کشيده ميشد ولى ببا تعريفاى اين دو جانور زيبارو داشتم ميمردم که خودمو ببينم.ولى اصلا نميتونستم تصور کنم صورت بدون مو چه جورى ميشه.
اخه يه عمر ازگار با همين موها زندگى کردم!!!
به درد ناشى از کشيده شدن موهام توجهى نکردم.
کتى گفت شيوا جان چشاتو ببند....
فهميدم از الان بايد برم تو نقشم....پس يه بسم الله گفتم و چشامو بستم.
رو صندلى به کمک کتى چرخيدم سمت اينه.هنو چشممو وانکرده بودم که الى گفت:نه ...نه...بيا بريم سمت اينه قديه....
romangram.com | @romangram_com