#من_پلیسم_پارت_26


الى رفت بيرون.کتى اومد تو!دستمو گرفتو کمکم کرد راه برم.انگار تازه زاييدم.

اينکارا چيه ديگه؟!

بردم تو يه اتاق ديگه.خوبه اقايون نبودن!

رفتيم يه جا که فک کنم بالاشهريا بهش ميگن حموم!اندازه اتاق خواب من بود!يه وان بزرگ وسطش بود که داشت قل قل ميکرد....فک کنم اينا ادم خوارن اول تميزم کردن حالا ميخوان ابپزم کنن!

من برد سمت وان گفت بشين.

به لباس زيرا اشاره کردم:اينا کثيف ميشه.درشون نيارم؟؟

خنديد نه عزيزم.اينا مخصوص همين کاره.

واااا....مگه لباس زيرم مخصوصو غير مخصوص داره؟؟

ولش کن بابا...اينا خوش دارم منو با لباس مخصوص بخورن...

نشستم.واى....نميدونين چه ارامشى بود!انگار رو ابرا خوابيدم!!

گفت سرتو نکن تو اب.

موهاى بلندمو از بند گيره سر ازاد کرد.

موهام لخت و صاف بودو تا زير کمرم ميرسيد.يه تخته اورد گذاشت رو وان.جلو صورت من.نشست روش.من هى ميترسيدم اين تختهه از وسط بشکنه کتى جون با اين هيکلش تالاپى بيوفته رو من...ولى خداروشکر اين اتفاق وحشتناک نيوفتاد.

وسايلشو گذاشت کنار دستشو شروع کرد به صورتم ور رفتن.

اينو فهميدم که داشت گريم ميکرد.

گه گاهى ميرفت سراغ موهامو يکاريشون ميکرد و دوباره ميومد سمت صورتم....

تو اون يه ربع بيست ديقه اى که من تو وان بودم کتى رو موهامو صورتم کار کرد.بعد بلند شد.کمکم کرد از تو وان بيام بيرون.

گفت:خب عزيزم.کارت تقريبا تمومه.يه دوش بگير.موهاتو خوب بشور بيا بيرون.

سرمو تکون دادم .رفت بيرون.


romangram.com | @romangram_com