#من_پلیسم_پارت_101

جالب اینجا بود که همشون با وجود تفاوتایی که داشتن به نوع خودشون خیلی خیلی زیبا بودن.همشون خوشگل بودن و من فهمیدم که آویشا تو کارش وارده!!!!

یکیشون گریون بود!یکی از خودراضی به نظر میرسید.یکی خجالت میکشید یکی واسش جالب بود و با کنجکاوی به ما زل زده بود!!!!

با وجود این همه تفاوت کارم خیلی سخت میشد!!

به فربد نگاه کردم.اونم با نگاه تحسین آمیزش اول یه دور دخترا رو از نظر گذروند بعدشم با یه چشمک به من فهموند که بفرما...کارت درومد!

فربد پاشد.با یه نیشخند گوشه لبش و نگاه هیزش دور دخترا راه رفت و زیر لب یه چیزی به هرکدوم گفت.

اخمام خود به خود رفته بود توهم.چه کثافتی بود!

دخترا هم که با هر حرف فربد یا گریه میکردن یا میخندیدن!یا اخم میکردن!....

چه وضعی بود!جای امیر خالی.

دیدم بیشتر ازین نمیتونم هرزگی فربدو ببینم بلند شدم و راه رفتم.از این سر صف تا اون سر صف مثلا داشتم قیافه هارو نگاه میکردم.اخمم سر جاش بود.صدای تق تق کفشم بدجور تو سالن پخش میشد.

با اینکارم توجه فربد جلب شدو برگشت!آشغال!!!!

اومد پشتم ایستاد.





منم بعد چندبار قدم زدن که دیگه داشت زیاد میشد ایستادم و صدامو انداختم رو سرم!:آبغوره گیری بسه....این راهیه که خودتون انتخاب کردین...حالا به هر شکلی.

یکی اومد حرف بزنه بدبخت صدا از دهنش درنیومده داد زدم :ساکت!

دوباره با لحن قبلیم گفتم:لوس بازی و چس بازی ممنوع.من حالم از دخترای لوس و ننر به هم میخوره.اگه راهتون انتخاب شده باید تا تهش وایسین.

فربد یه تک سرفه زد.فکر کنم جلو خندشو میگرفت.

-خوش دارم کارتونو جدی بگیرید.مسخره بازی اصلا تو کتم نمیره.هرکس مسخره بازی کنه....سرنوشتش پای خودشه!!!!

دوباره یه صدایی اومد که داد کشیدم:خــــفــــــه!!!!

صدای بال مگس تنها صدایی بود که میومد!!!

romangram.com | @romangram_com