#من_دیوونه_توام_پارت_16

ارسی:سلام وروجک . بعد نازی پرید بغل ارسام بعد ادی ما ارسام و به چشم برداری دوسش داشتیم ولی نازی چون از بچگی با من بوده با ادی راحت بود و مثه یه بردار دوسش داره این هم بگم نازی خواهر برادر نداره سانی یه بردار داره که الان امده و مجرد هم هست و 3سال از ما بزرگتر اتی یه خواهر داره که ازدواج کرده و یه بچه گوگولی مگولی هم داره ولی این سامیار برادر سانی من و دوست داره ولی من اونو به یه چشم برادر میبینم و سانی هم در این مثله زیاد دخالت نمیکنه ولی این سامیار خیلی گیره

سامیار:سلام نفس.خوبی؟

من:سلام.اگه خوب نبودم که اینجا نمیبودم

همون موقع ادی صدام کرد:نفسسس نفسسس بیا دیه

من:امدم

و سریع رفتم وقتی نشستم یه نگاه به همه کردم دیدیم اخمای ارتی بد تو همه و رو من قفله وای مامان من و نخوره ادی:چی بهت میگفت؟

من:حالمو میپرسید

ادی:اگر اذیتت کرد به من بگووو خوب

من:اکی

ادی:حالا چی میخوری؟

من:املت.از همه پرسید رفت سفارش داد دیدیم سانی داره به سامیار چیزی میگه واخماش هم تو همه و سامیار هم همش میگه به تو چه البته اینا لب خونی میکردم داشتم با گوشیم ور میرفتم که یه کاغذ امد رو گوشیم پشت سرمو که دیدم یه گله پسر نو سیخ سیخی از این اوا خواهریا بهم شماره داده

ارتام:چه گهی خوردی نمیبینی با یه عالمه پسر امده باز هم شماره میدی؟کوری

پسره:اه نه بابا اصن تو چیکارشه هی چیز و شر میبافی به هم

ارتی:شوهرشم

پسره:شاید ازت خسته شه

ارتی دیه طاقت نیورد و زد فک مکش و اورد پایین یه حس شیرینی داشت میبینی داره به خاطر تو میزنش البته ادی زیاد به خاطر من دعوا میکرد ولی این دیه برادرم نبود پسرا رفتن آرتی رو از پسره جدا کردن ارتی سر و وضعش رو مرتب کرد امد کنار من دستم محکم گرفت و برد پشت دیوار ای وای میخاد بخوره منو با چشای به خون نشسته داشت دستمو هی فشار میداد داشت دستم خورد میشد ارتی:اگه با این وضع نیای بیرون اینجوری بهت گیر نمیدن فک میکنی شاخی میتونی هر کاری که دلت خواست بکنی نبینم دیه بری بغل این و اون فهمیدی؟

من:کی رفتم بغل اینو اون

ارتی:تو بغل ارسام نرفتی با اون پسره سامیار ح میزدی

من:من ارسام و به عنوان برادر دوست دارم اولا دوما اون سامیاره گیره من چیکار کنم سوما اصن به توچه

ارتی:نفس دفعه اخرت باشه میری بغل ارسام چه به عنوان برادر چه بی اف فهمیدی؟

من:....داد زد فهمیدی یا نه؟

من:ا...اره)با تر(

ارتی:نفس بخدا ببینم این میری بغل ارسام نیکشمت میدونی شوخی ندارم

نفس:بوش ولی خیلی بیشوری همش زور میگی

ارتا:همینی که هست

romangram.com | @romangram_com