#لج_و_لجبازی_به_سبک_من_و_تو_پارت_96


پلیسه یک نگاه به من و بعد یک نگاه به رادمان کرد...

پلیس:نه واقعا شباهت نمیدین

رها:پس نتیجه میگیریم این آقایون با ما نسبتی ندارن و مزاحم ما هستن...

-به اضافه اینکه ماشین هم دزدیه!!!

هامان:رائیکا میشه تمومش کنی؟اگر ما تو خونه دعوامون میشه دلیل بر این نیست که بیرون از خونه حل شه!!!

پلیس:شما ازدواج کردید؟

رادمان ادامه حرف هامان رو گرفت:بله،هم این دوتا هم من و این خانوم...

بعد هم اشاره کرد به رها...





دِ بیا یکی اینا رو بگیره...

پلیسه یک نگاه با تحقیر به من و رها کرد:ببینید دخترای گلم حق با شوهراتونه....مشکلاتتون رو تو خونه حل کنید...

دیدم اگر بخوام ماست بازی در بیارم الان میگه بچه تو خونه تنهاست و خودم خیط میشم...

-آقا ازدواج چیه؟شوهر کدومه؟من هنوز مجردم...

رها به خودش اومد وفکش رو که از شدت تعجب باز مونده بود بست:راست میگه آقا این دوتا(لولک وبولک)دروغ میگن...در ضمن همه ی دزدا انکار میکنن

پلیس:باشه شما برید تامن تکلیف این دو نفر رو مشخص کنم...

-ممنون قشنگ ادبشون کنید...

با رها راه افتادیم که سوار شیم...همون لحظه یک چشمک به هامان زدم و لب زدم:بسوز...

اونم لب زد:میکشمت...

تا رها یکم دور شد دوتایی زدیم زیر خنده...

رها:رائی مردم از خنده،یعنی خدایی چی پروندی!!!

همونطور که میخندیدم جواب دادم:خودم کف کردم ...راستی من امشب میام خونه شما

romangram.com | @romangram_com