#لج_و_لجبازی_به_سبک_من_و_تو_پارت_7


-الو سایی خوبی؟؟

+سلام مرسی تو چطوری بی معرفت،معلوم هست کجایی؟؟

-پشت در خونتون

+نـَ مَـ نـَ؟!؟!!؟

-اِ درو باز کن دیگه

+باش...درو باز کردم و رفتم داخل یک خونه یک طبقه خوشکل،خودش اومد دم در ،وای که چقدر دلم براش تنگ شده بود؛بغلش کردم

+سلام خانوم چه خبرا؟؟چی شده ساعت یازده شب یاد ما افتادی؟

-هیچی سلامتی،اونو ولش بابات که خوابه؟

+آره بریم تو خونه

-منظورت اتاقته دیگه؟؟.....................

+خوب حالا بتعریف قضیه چیه که این موقع شب اومدی اینجا؟؟؟

-برام خواستگار اومده

+در یک کلام خاک تو سر خرت کنم،پاشو پاشو گمشو بیرون نکبت

-وا واسه چی؟!

+آخه نفهم بیشعور دخترای مردم آرزوی یک خواستگار دارن اون وقت توی احمق...

-میگم دلت خواست یکم منو فحش بده ها

+خیالت راحت حواسم هست،راستی از خواستگار اولیه چه خبر؟؟؟هنوز حرفش رو تموم نکرده هر دوتامون زدیم زیر خنده،خداییش کر کر خنده بود آخه اولین خواستگاری که اومد پسر دوست صمیمیه بابام بود که خیلی هم مذهبی بودن ،منم خیلی شیک و مجلسی چند روز قبل از شب خواستگاری با رها رفتیم جاسوس بازی و چند تا عکس از یارو با دوست دخترش گرفتیم و اون شب نشون خانوادش دادیم،پدره هم یک دعوا راه انداخت که بیا و ببین!!!

-خیلی خری ساینا،آخه الان چه ربطی داشت؟؟؟

+ ربطش تو با ربطیش بود

-هان؟احیانا نمیگن ربطش تو بی ربطیش بود؟

+از من متفاوته!!!

اومدم جوابش رو بدم که گوشیم زنگید و

romangram.com | @romangram_com