#لج_و_لجبازی_به_سبک_من_و_تو_پارت_66
-رها
+چیه؟؟؟
-گوشیت...گوشیش نه زنگ میخورد و نه هیچی...ولی رها دپ بود براش اس دادم:چته چرا بی حالی؟
+نمیدونم!!!
-دوباره اون حالت احمقانه؟؟؟؟
+دقیقا!!!!
این حالت به قول من احمقانه یهویی باعث میشد من و رها دلمون بگیره!!!(کلا به آدمی زاد نرفتن!!!)....
یکم دیگه با رها اس بازی کردم که دوباره همه اون جوون هایی که از خودمون مونده بودن آهنگ گذاشتن و ریختن وسط...این بار دوبهدو تانگو میرقصیدیم یعنی من و رادی...رها وآرش...هانا و سامی وهامان و ورتا.. بقیه هم با بقیه!!!!والا حسش نی بگم دیگه کی با کی!!!بعد از تموم شدن آهنگ آرش قصد رفتن کرد که با این کارش همه جمع کردن و رفتن...فقط خانواده ما و عمه اینا موندن +رها!!!آخه نگهش داشتم تا با هم حرف بزنیم طرفای ساعت سه بود و من در حال بیهوش شدن....
-رها من خیلی خوابم میاد صبح بحرفیم؟؟؟
+نه ،میشه الان بریم بیرون؟؟؟
با تعجب گفتم:این موقع شب؟!؟!؟!؟!
+چرا که نه،بریم؟؟
-با این سر و وضع؟
+اَه مسخره یا بیا یا نیا دیگه!!!
نه معلومه خیلی قاطیه
-باشه، بریم لباسامون رو عوض کنیم
رفتیم و یک لباس بیرونی پوشیدیم . بعد از اینکه سر و صورتمون رو آدمی زادی کردیم رها افتادیم سمت ماشین رها..مامان و بابا که اینقدر خسته بودن که اصلا نفمیدن ما رفتیم،بقیه هم که لالا...درسته داشتم از هوش میچته؟
اما این اصلا دلیل محکمی نبود که رها رو ول کنم...رها خیلی تند میروند و داشت میرفت یک جایی...گوشیم زنگ خورد...رادمان؟؟؟
-سلام بله؟
رادی:سلام رائیکا،میدونم خسته ای ولی میشه بیای یک جایی؟؟
romangram.com | @romangram_com