#لج_و_لجبازی_به_سبک_من_و_تو_پارت_57
-پَ بشین رقص ما رو با شورامون نگاه کن
رها:مرده شور شوراتون ،بشین نگاه کن چطور بی شور میرقصم!!!
حرف تو دهنش بود یک چشمک زد و رفت پیش رادمان و هامان که با هم حرف میزدن
رها:رادمان حوصلم سر رفته،پاشو با من برقص!!!
هممون +رادمان و خره رفتیم تو شک
رادمان به خودش اومد وفکش رو جمع کرد:اِ مادمازل میخوای به آرزوت برسی؟؟
رها در حالی که بازوی رادی رو میگرفت تا بلندش کنه گفت:
نه میخوام عنتر بازیت رو ببینم...
با این حرفش ما زدیم زیر خنده که رادی و رها همزمان چشمک زدن و رفت وسط پیست...
خیلی تشنم ،رفتم آشپزخونه که آب بخورم...زیر شیر لیوان رو پر کردم هینطور که به سمت پذیرایی میرفتم و آروم میخوردم یکی لیوان رو از دستم کشید...
-وحشی آمازونی،چته؟؟آبمو پس بده!!!!
وااااای من چی گفتم؟؟؟!؟؟!!!!!!!الان اگر رها اینجا بود....خدا کنه نفهمیده باشه من چی گفتم...هامان یک قلپ خورد..
هامان:بفرمائید اینم آبتون...بعد هم یک لبخند معنی دار زد
وای آبروم بر باد رفت...اومدم بزنم بیرون که دستش رو اورد جلو
هامان:این افتخار رو بهت میدم
با یک ایش غلیظ رفتم وسط....هرچی نبود حوصلم سر رفته بود خو!!!!!!!
رفتیم وسط پیست شروع کردیم به رقصیدن...
-او نه بابا حرفه ای میرقصی!
romangram.com | @romangram_com