#لج_و_لجبازی_به_سبک_من_و_تو_پارت_35


اومدم سوار ماشین بشم که با صدای داوین از زندگی قطع امید کردم!!!(البته نه که بد صدا باشه ها،نه من کلا اگر از یکی خوشم نیاد‌ از هیچیش خوشم نمیاد!!!)

داوین:سوئیچ رو بده من ،من رانندگی میکنم...

وا این از اون حرفا بود ،مگه این آدرس اینجا ها رو بلده؟؟؟

-مگه تو آشپزی بلدی؟؟!؟!هنوز نفهمیده بودم چی گفتم که دایان شروع کرد به خندیدن...

داوین هم با یک لبخند محو :آشپزی که نه بلد نیستم....ولی فکر هم نکنم به رانندگی ربط داشته باشه!!!

-نه، یعنی مظورم اینه که مگه آدرس بلدی؟؟

+نه!!!

-آها بعد چطوری میخوای بری؟؟؟

+تو بهم میگی دیگه!!!!

-پروووو

+خودتییی

-تو بیشتررررر

+تو خیلی بیشترررر

هانا:اَه بس کنید دیگه!!

منو داوین همزمان گفتیم:تو چی میگی؟؟؟؟

هانا:آفرین چه هماهنگ

داوین :جهنم ،خودت بشین

-وای وای چه بوی دماغ سوخته ای میاد!!!

+آره دیشبم این بو میومد!!!

با این حرفش کاملا لال شدم و و خیلی شیک نشستم پشت رول

داوین:آهنگ نداری؟؟

-خودت بذار داوین چی....

romangram.com | @romangram_com