#لج_و_لجبازی_به_سبک_من_و_تو_پارت_33


با شنیدن این حرف به سرعت جت نشستم سر جام که چون لبه تخت بودم شپرق....(کلا با صدا حرکت میام)

-ای تو روحت آترین ،خدا بگم چی کارت کنه!!!!

یارو:من که آترین نیستم!!!

سرم رو آروم بردم بالا...وای خدا این خره اینجا چیکار میکنه؟؟؟

داوین:خر‌خودتی یک،اومدم بیدارت کنم دو!!!!

وا این از کجا فهمید من چی گفتم؟!؟!هیچ وقت سابقه نداشته فکرمو بلند بگم!!!

داوین:فکرت رو بلند نگفتی ،چشمات اینا رو لو داد!!!

اِ پس جادوگره!!!اونو ولش کن من تا به حال اینقدر سوتی جلوی یک آدم نداده بودم....





-چرا تو اومدی؟؟؟مگه آدم قهته؟؟؟

داوین:برو باو...برای من کسر شأن داره بخوام تو رو بیدار کن‍...پریدم وسط حرفش

-هوووو کجا گاز گرفتی داری میری؟؟ترمز کن با هم بریم!!!بقیه کجان؟؟؟

+رفتن بیرون،فقط منو وتو و دایان موندیم!!!

-از کجا میدونی رفتن بیرون؟!!

+آی کیو دوهزار گوشی خیلی وقته اختراع شده!!!!

راست میگه ها چه سوال خرکی پرسیدم،ولی برای رفع ضایع شدن پروندم:مگه شما خط اینجا رو دارید؟؟؟

+وای چقدر سوال میپرسی!!!خوب دیشب از آترین گرفتم دیگه...حالا زود آماده شو بریم خرید

-خوب باشه...

بعد از مراحل اولیه بعد خواب رفتم سر کمد،یک کلاه مشکی بافتنی با مانتو سفید وشلوار مشکی و شنل بافت مشکی پوشیدم و موهامو یک‌وری ریختم تو صورتم...آرایشم که حسش نی فقط یک رژ صورتی ملایم بود...گوشیم رو برداشتم و رفتم پایین.‌‌....

هانا:سلام رائیکا ،خوبی؟؟؟عصرت بخیر...

-سلام هانی،مرسی ،تو چطوری؟؟؟

romangram.com | @romangram_com