#لج_و_لجبازی_به_سبک_من_و_تو_پارت_32
یانا بایک لحن وظلوم گفت:ولی بازم مرسی دختر عمو...
وری این بار یک جعبه سبز رنگ ناز اورد بالا و داد به یانا
وری:نارچز شی پیشی بگیر
یانا:هر هر بیشعور ...بعد هم بازش کرد که یک پلاک زنجیر نقره بود که پلاکش yبود و روش نگین های طلایی بود...
ترلان هم آخرین کادو رو داد که یک تونیک آستین سه رب نارنجیبود با حاشیه های مشکی،یلدا هم گفت که یادش رفته و صبح خود یانا رو میبره تا هرچی خواست بخره.....
لج و لجبازی به سبک من و تو, [15.04.16 23:51]
یانا:واقعا ممنون شما بهترین دوستای دنیایین!!!
-بسه بسه،به اندازه کافی خر شدیم هانی جون
یانی:حالا نه که نبودین!!!
رها:میشه تموم شه من واقعا خوابم میاد
رومینا:اولندش نه،تموم نمیشه!!!دومندش مگه خواب الکی هم داریم که میگی واقعا خوابت میاد؟؟؟
رها:هر هر بی مزه
هانا:رائیکا جون میشه بریم؟ من واقعا خستم...
بعد از کلی تعارف های الکی بچه ها ،بالاخره باهاشون خداحافظی کردیم رفتیم به سوی خانه...تا خود خونه هیچ کدوم حرفی نزدیم،فقط وقتی رسیدیم تو خونه اتاقش رو نشون دادم و باهاش خداحافظی کردم....آخیش اتاقم...اومدم رو تخت دراز بکشم که صدای پچ پچ از اتاق کناری اومد!!!صدای داوین بود که داشت با یکی حرف میزد،عجب خریه یعنی تا الان نخوابیده؟؟؟
داوین:آره گلم ،صبح تو پاساژ(...)میبینمت بای!!!
ای مارمولک نیومده دوست دختر پیدا کرده!!!این دیگه کیه؟!؟!فقط بصبر صبح اگر گذاشتم بری سر قرار!!!یک حالی ازت بگیرم
...........
با صدای در بیدار شدم،خوابم خیلی سبک بود به طوری که اگر کسی هم در موردم حرف میزد متوجه میشدم!!!اون فرد که الان حدس زده بودم آترینه شروع کرد به تکون دادنم
-اَه چیه دم صبحی؟؟؟
اونی که فکر میکردم آترینه:از کی تا حالا به ساعت سه عصر میگن دم صبح؟؟؟
romangram.com | @romangram_com