#لحظه_های_عاشقی
#لحظه_های_عاشقی_پارت_35


بازم شوری اشک و لبهای سردم

من این بازی و صد دفعه دوره کردم

نه راهی نداره گمونم قراره

یکی دیگه دستامو تنها بذاره »

نگام افتاد به پونه که داشت با یه نگاه خاصی به سیاوش نگاه می کرد

« دیگه توی دنیا به چی اعتباره

کسی که براش مردی دوست نداره

منو بغض و بارون سکوت خیابون

دوباره شکستم چه ساده چه آسون

به پاتم بسوزم تو شمعم نمیشی

تو حوای دنیای آدم نمیشی

غرورت گلومو به هق هق کشیده

آدم که قسم خوردشو دق نمی ده »

پونه طاقت نگاه سیاوش رو نیاورد و سرش و انداخت پایین و سیاوش هم یه لبخند تلخ زد

« منو تو یه عمره دوتا خط صافیم

شده عادت ما که رویا ببافیم

بشینیمو عشق و به بازی بگیریم

واسه زندگی کردنامون بمیریم

چه سخته تو تنهایی شرمنده میشی

romangram.com | @romangraam