#لحظه_های_عاشقی
#لحظه_های_عاشقی_پارت_13


- باید برم ... خدانگهدار

- می تونیم با هم دوست باشیم ؟ یه دوستی ساده ؟

- " صدای درون : خب جوابشو بده برج زهر مار ... بهش مثل بقیه بگو نــــه ...

- من : ...

- چی شد ساکتی ؟

- من : ...

- چی شد خوابت برد ؟

- من : ساکت شو تو رو خدا ...

- آ آ ... چی شده رفتی تو فکر ... تو که همیشه بدون فکر می گفتی نــــه ... "

- من : بهش فکر می کنم ... خدانگهدار

- آقای مجازی : ممنون خداحافظ

- " صدای درون :هـــا ؟ این واقعا تویی ؟

- من : برو پی کارت حال و حوصلت رو ندارم "

رفتم رو تختم دراز کشیدم و بعد از چند دقیقه خوابم برد .

*****

- مائده : راحل ... راحله ... راحی ... ای بابا ... راحلــه ... پاشو

- من : ها ؟ چی میگی ؟

- پاشو بیا شامتو بخور ! ناهار که نخوردی ... هر چی صدات زدم پا نشدی ...

- باشه برو منم الان میام .

romangram.com | @romangraam