#کما_پارت_21


.........

بله چشم خدمت می رسم ....

.........

خدانگهدار

بابا پرسید :

کی بود ؟

از کلانتری بودن گفتن در رابطه با تصادف حنانه خانم چند تا سوال دارن ...

نگرانی رو به راحتی می تونستم از چهره ی بابا بخونم ...

خب جناب آذین شما چقدر با خانم شکیبا آشنا بودید ؟

ما خیلی به هم دیگه علاقه داشتیم و قرار بود به زودی عقد کنیم ...

کثــــــــــــــافت دروغگو من اصلا حرفی مبنی بر اینکه بهش گفته باشم دوسش دارم نزده بودم ... بعدم من کی با این لندهور قرار عقد گذاشته بودم خودم خبر نداشتم ؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!

با صدای مرده به خودم اومدم :

خب یعنی تمام حرفاشونو به شما می گفتن درسته ؟

بله درسته ...

پس حتما از اینکه چه رابطه ای با آقایون داوود اصلانی و منوچهر براتی که بر حسب اتفاق جز خلافکاران محسوب می شن داشتن هم بهتون گفتن ؟

سهیل فکش کف زمین بود ، آب دهنشو قورت داد و گفت :

رابطه ؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!

این تصادف عمدی بوده و کسانی که داخل ماشین بودن داوود اصلانی و منوچهر براتی بودند که از قضا جفتشون هم سابقه کیفری دارن ... چرا این آدما باید بیان و از عمد نامزد شما رو زیر کنن ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!! چه نوع خصومتی می تونه میون این آدما با نامزد شما باشه ؟؟؟؟؟؟!!!!!!!

سهیل عین منگلا متحیر گفت :

نمی دونم ...

مرده اخمی کرد و گفت :

نمی دونید ... بعد سرشو تکون داد ...

romangram.com | @romangram_com