#کما_پارت_13
نه اینو هر کسی متوجه میشه ...
به نظر من که اینطور نیست ... در هر صورت ما تحقیق می کنیم و تنیجه رو بهتون اطلاع می دیم...
ممنون
خواهش می کنم وظیفمونه ...
خدانگهدار
خداحافظ
بابا انگار خیلی استرس داشت چون مدام طول و عرض سالن رو طی می کرد ... 5 ساعت گذشته بود و من حسابی حوصلم سر رفته بود ...
فکر کردن به اتفاقات داخل اتاق عمل اعصابمو بهم می ریخت سعی کردم به چیزای دیگه ای فکر کنم ...به کارایی که قبل از این اتفاق انجام می دادم فکر کردم ... قبل از این اتفاق داشتم یه رمان می خوندم اسمش چی بود ؟؟؟؟!!!!!!!!
آهان " ازدواج به سبک اجباری " نویسندشم یه دخترس اسمش بهاره توی سایت 98 ایا ... وای که چقدر از این نویسندش بدم میاد لامصب جون می کنه تا پست بزاره هی هم عذر خواهی می کنه فلان اتفاق افتاد نشد پست بزارم ... ولی موضوعش بد نیست فقط این علی و سارا خیلی حرص آدمو در میارن ...
حالا چی کار کنم ؟؟؟؟؟؟!!!!!! ادامشو چجوری بخونم ؟؟؟؟!!!!!!!
یادمه اون سری خونمون رو تصور کردم و توی خونمون ظاهر شدم ولی من که این دختره بهارو ندیدم ...
عیب نداره سعیمو می کنم ... چشمامو بستم و اسمشو به همراه رمانش تصور کردم یه دفه صدای یه دختره رو شنیدم :
اااااااااه اصلا فکرم منسجم نمیشه ... چرا نمی تونم بنویسم ؟؟؟!!!!!! می ترسم با این فکر نامنظم یه چی بنویسم بد بشه... امشب نمی تونم پست آماده کنم ولی آخه جواب این خواننده ها رو چی بدم ؟؟؟؟؟!!!!! اشکال نداره ازشون عذرخواهی می کنم خواننده ها هشون خیلی باشعور و درک بالایی هستن حتما منو درک می کنن...
چشمامو باز کردم ... یه دختره پشت میز کامپیوتر نشسته بود و داشت با یه لپ تاب کار می کرد ، یه آهنگ ملایم قشنگی هم گذاشته بود که خیلی خوشم اومد :
این دفعه میرم میرم از پیشت
این دفعه میرم واسه همیشه
حتی میدونم دلتم تنگ نمیشه
باشه میرم میرم از این جا
راهی نمونده دیگه واسه ما
دیدی چه ساده رفتیم تو خاطره ها
هرگز از من بدی ندیدی
من دلبستم تو بریدی
romangram.com | @romangram_com