#رمان_خدا_عشق_را_واسطه_کرد
#رمان_خدا_عشق_را_واسطه_کرد_پارت_101


نقل و سبزه در میان سفره نیست

جامت از آن می که می باید تهی است





صفحه گوشیم روشن شد ، تماس از خانه بود ، یعنی باور کنم که سر سفره هفت سین یاد من هستند ؟!





اصلا دلم نمیخواست تنهایی دلچسبمو برهم بزنم و پاسخ تماس رو بدم اما وسوسه شنیدن صدای مامانم در دقایق اولیه سال جدید باعث شد دایره سبز رو بزرگ کنم :





- جانم مامان جان .





انتظار شنیدن صدای شیرین مادر کمی بیشتر از چند ثانیه شد :





- مامان صدای منو می شنوی ؟





با شنیدن صدای بم تنها مرد زندگیم قلبم به تپش افتاد :





- یعنی هیچ وقت منتظر شنیدن صدای من نیستی ؟





صدام مثل دستام می لرزید :





- بــــابـــــا !

romangram.com | @romangraam