#خشم_و_سکوت_پارت_69

این دیگر هیچ فکری نمی خواست تا آدم پی ببرد که لئون از پهلوی دختره یکراست پیش تارا آمده بود ، بله پیش تارا ، او از این فکر احساس ضعف شدیدی کرد . البته مشخص بود که لئون قصد آن که با تارا باشد را نداشت و این کار را تنها به این خاطر انجام داده بود که با شنیدن این که زنش در غیبتش با مردی بوده از عصبانیت دیوانه و کور شده بود ، او اصلا” قصد این که با تارا باشد را نداشته ، اما این حقیقت از بار گناه او نمی کاست.

هلنا گفت :

- اون با من بود .

و بعد پوزخند زنان افزود :

- مسلما” اون منو به تو … که فقط چند وقته از ازدواجش باهات می گذره ترجیح می ده ! اما از حالا به بعد مجبوره با تو بسازه یا معشوقه ی دیگه ای پیدا کنه ، چون من دیگه نیستم .

لب های تارا مثل گچ سفید شد و بعد با صدای لرزانی گفت :

- به نظرم هر چی می خواستی بگی گفتی ، بهتره ساواسو صدا کنم که راه خروجو نشونت بده .

چشمان تیره ی هلنا به طور محسوسی جمع شدند و ناگهان پاکت سیگار را بین انگشتانش مچاله کرد .

- چطور جرات می کنی ! من همیشه این جا بودم ، تو چطور جرات می کنی منو بیرون کنی ؟

تارا قبلا” زنگ را فشار داده بود و با صدایی که خودش هم از محکمی آن در شگفت بود به ساواس گفت که راه خروج را به او نشان دهد .

ساواس گفت :

- اما ایشان تاکسی می خوان .

واضح بود که ساواس قبل از آمدن تارا از این موضوع با اطلاع شده است .

- خانم فکر می کنم خانم هلنا بتونن تا رسیدن تاکسی این جا منتظر بمونن ؟

چشمان تارا از خشم درخشیدند و با عصبانیت دستور داد و گفت :

- هر کاری گفتم بکن ، راه خروجو نشون بده .

- بله خانم .

ساواس دوباره به تارا نگاه کرد ، نگاهی که حالت چاپلوسانه ای به خود گرفته بود و بعد به هلنا که چاره ای جز خروج از آن جا نداشت اشاره کرد و گفت :

- لطفا” از این طرف بیایید.

تارا در حالی که کنار پنجره ایستاده بود و قلبش به شدت می زد و اعصابش خرد شده بود ، داشت راه رفتن پر ناز و غمزه ی زن یونانی را تماشا می کرد که به حالت ناراحتی در امتداد مسیر خاکی که سطحش را تخته سنگ های کوچک ولی خطرناک پوشانده بود راه می رفت . هیکل او بسیار هوس انگیز بود و پیراهنش تنگ و چسبان بود . تارا فکر کرد که او عجب موجود انزجارآوری است ! اما در مورد این گونه زنان قبلا” چیزهایی شنیده بود و می دانست که او بعد از پایان روابطش با لئون به آتن خواهد رفت و مرد دیگری برای خودش پیدا خواهد کرد .

پایان روابط با لئون … شاید لئون نخواهد روابطش را با هلنا قطع کند و شاید به محض این که تارا جزیره را ترک کند ، او و هلنا روابطشان را از سر بگیرند . به دلیل آن که تارا حالا دیگر تصمیم قاطع گرفته بود لئون را ترک کند . او دیگر بعد از فهمیدن این موضوع که لئون بعد از ازدواجشان با هلنا بوده ، نمی توانست زندگی با لئون را تحمل کند.


romangram.com | @romangram_com