#خیانتکار_عاشق_پارت_2

هر چه بگویم ای سند نیست جدا ز نیک و بد

هم تو بگو به لطف خود بی‌ تو به سر نمی‌ شود

مولانا



نمی دونم اسمش رو چی بزارم...

رویا؟ تانیا یا رائیکا؟!

در هر صورت نمی تونم جلوی پوزخندی که مهمون ناخواسته ی لب هام می شه‌ رو بگیرم؛ چون در واقع این سه تا دختر سال هاست که مردن...!

اما من هنوز دارم تاوان جاسوسی رویا و خیانت رائیکا و عشق تانیا رو می دم.

این داستان زندگی منه!

سال ها پیش مامور مخفی بودم.

دنیام رو از جنس مرگ ساختم و قلبم رو نسبت به هر کس که دوسم داشت، نفوذناپذیری کردم.

اما سال ها قبل طی یک ماموریت عاشق شدم...

این داستان زندگیه یه جاسوسه‌، یه خیانتکار عاشق!

من یه دخترم، ولی یه دختر متفاوت...

خیلی ها عاشق این تفاوت ها شدن و ویران شدن، چون من ویرانگرم!

این دختر دروغ های قشنگی می گه، فریب می ده و تظاهر می کنه... انقدر در هویت ها و نقش های مختلف غرق شده که خودش رو نمی شناسه!

این دختر که رویا آریانصب باشه؛ هم رویاست، هم رائیکا، هم تانیا!

این دختر یه قاتله؛ اول از همه بخاطر کسی که عاشقش بودم آدم کشتم، بعد هم بخاطرش خودم رو کشتم...

برای همین تانیا داناوان دیوونست!

اما من زنده ام!

بعد از سالها مردن، زندم.

کناره دختر کسی که بخاطرش جون دادم و جونی دوباره گرفتم.

این دختر جاسوس بعد از سال ها سختی بلاخره به عشقش رسید، می خوای داستان زندگیش رو بشنوی؟

پس با رویا آریانصب همراه باش!

( رویا )


romangram.com | @romangram_com