#خیانتکار_عاشق_پارت_120
وظیفه ی من نبود مکان و قرارای ترکیه شو لو بدم.
جوگیر شدم.
وا این که مسیر هتل نیست نکنه می خواد ترورم کنه
سرفه ای کردم و با صدای آرومی گفتم:
_آقای ملکی هتل نمیریم؟
سردو کوتاه گفت:
_نه
َنکمه!
_پس...
نذاشت حرفم رو کامل کنم
_میریم ویلای آقا
_مگه اینجا ویلا داره؟
_بله.
_پس چرا از اول نرفتیم؟
_اطلاع ندارم اگه خیلی مایلید بدونین از خودشون بپرسین.
این مرتیکه که از قضا همه جا هم بود و معتمد رامتین محسوب می شد، از اول با من لج بود و ازم بدش میومد
فکر کنم بهم شک داشت.
قسمت ششم
دلیل اینکه اول رفتیم هتل شاید برای محکم کاری باشه که کسی آدرس و مکان ویلاشو ندونه.
ولی اگه اینطور باشه اون می دونه کسانی تحت نظر گرفتنش.
جایه سیم کارت امن بود؛ دختر بودنم مزیت های زیادی داره
ماشین رو نگه داشت وسرد گفت
_پیاده شید وسایلتون رو قبلا آوردیم
اصلا شاید یه چیز شخصی تو وسایلم باشه بیشعورا!
بدون حرف اضافه ای پیاده شدم
romangram.com | @romangram_com