#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_77
با حرص به سمتش قدم تند کردم و نیشگون محکمی از بازوش گرفتم که شک نداشتم جاش کبود میشد صدای جیغ خفش باعث شد یکم دلم خنک بشه چون فهمیدم دردش گرفته
_از کی تا حالا دشمن خونی من انقدر مورد توجه تو قرار گرفته هان؟
آتیلا_گناه داره به خدا آنیدا ببین چه قدر جنتلمن و مرد خوبیه حاظر شد اینهمه راه برای دوتا کتاب بره تا خونه ما و برگرده
_وظیفشه میتونست درخواستتو رد کنه
آتیلا_ولی نکرد چون میدونست به کمکش نیاز دارم
بعد دستشو توی بازوی من فرو بردو منو به سمت در کشوند
آتیلا_حالام بیا بریم خواهر قشنگم من باید زودتر این پروژرو تموم کنم وقت کمی دارم
_نه پالان به اسب میاد نه زین به خر خیلی چیزا به خیلیا عمرا خواهر دسته گلمو بهش بدم
آتیلا_چی داری میگی آخه آنیدا؟منو ویهان اصلا چیزی بینمون نیست من دو ساعتم نمیشه باهاش حرف زدم وا مغزت مریض نبود تو
خوبه خودش میدونه دو ساعتم نمیشه باهاش آشنا شده اونوقت درعرض یه ثانیه همسرش شدو از گردنشم آویزون شد خب الان خونش حلال نیست؟نتیجه میگیریم این حرص خوردن های من کاملا طبیعیه:/
همینکه پامونو جلوی ورودی بیمارستان گذاشتیم خواستم بگم "ببین جنتلمنتون هنوز نیومده" که با نور چراغ های یه ماشین باعث شد با حرص پوفی بکشم
آتیلا_ایول چه به موقع
بعد خودش پرو پرو در جلورو باز کردو نشست اصلا بهتر هیچ خوشم نمیومد برم جلو کنار اون یالغوز بشینم بی صدا در عقبو باز کردم و سوار شدم اما حسابی محکم درو بستم که باعث شد یه تای ابروی ویهان بالا بپره
ویهان_در ماشینم به جهنم دست خودتت درد نگرفت
_نخیر ورزش خیلی خوبی برای کشش عضلات دست میتونه باشه
ویهان_خیلی خوبه منتها این کارو با ماشین خودت انجام نده، میتونی بری باشگاه
بعد راه افتاد دست به سینه با حرص به بیرون خیره شدم موبایلم هنوز تو دست آتیلا بود رمزشم که بلد بود به خاطرهمین خیلی راحت بازش کردو مشغول کار شد توجهی نکردم و دوباره به بیرون برگشتم که با شنیدن حرف آتیلا چشمامو توی کاسه چرخوندم و پوفی کشیدم
آتیلا_راستی ویهان جون اون شماره ای که باهاش زنگ زدم شماره آنیداس الان شماره خودمو برات اس میکنم برگشتم خونه شمارتو ذخیره میزنم
romangram.com | @romangraam