#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_287

دستمو زیر چونش بردم به آرومی سرشو بالا اوردم به صورت رنگ پریده اما چشمای قرمزش نگاه کردم این دختره چی میکشید؟چی داره تا این حد آزارش میده و نمیخواد کسی بفهمه؟

_من تا تهش کنارتم

آنیدا_دیدی که امروز میخواستن بفرستنت اون دنیا

_مهم نیست آنیدا...من نمیترسم...من کنارتم دختر...تا تهش...از چیزی نترس با هم پیداش میکنیم باشه؟

آنیدا به سختی سری به نشونه تایید تکون داد بعد به سمت ماشین رفت

_با این مرده میخوایی چی کار کنی؟

آنیدا_ولش کن فعلا همینطور باقی بمونه...توی اون نمک ها دارو هست یکم دیگه روش اثر میکنه بیهوشش میکنه

ماشینو دور زدمو سوار شدم آنیدا دستشو روی لبه شیشه ماشین گذاشت و سرشو بهش تکیه زدو چشماشو بست ماشینو روشن کردمو از انباری زدم بیرون باورم نمیشه یه نفر به جونم سوقصد کرده باشه یعنی قراره زندگیم جنایی بشه؟از این زندگی اکشن های مافیایی که هربار باید منتظر یه اتفاق وحشتناک باشن؟

آنیدا_این موضوعو پیگیری میکنم نمیذارم اتفاق جدی بیفته

_من نگران خودم نیستم نگران پدرو برادرم هستم اونا تنها کسایین که از خونوادم برام باقی موندن

آنیدا به سمتم برگشت و نگاه کوتاهی بهم انداخت بعد دوباره روشو ازم گرفت

آنیدا_اگه بلایی سر پدرت بیارن چی کار میکنی؟

_زندگی خودشو خونوادشو آتیش میزنم

دیگه حرفی بینمون زده نشد تا خود شرکت سکوت کرده بودیم انگار منم به این سکوت احتیاج داشتم وقتی به کارای فجیع امروز آنیدا فکر میکردم میدونستم با یه دختر لجباز غد معمولی سروکار ندارم با یه دختر شرور بیرحم طرفم

_دختر یه خلافکاری؟

آنیدا به سمتم برگشت و نگاه عصبی بهم انداخت

آنیدا_مراقب حرف زدنت باش من پدرم مرده

_پس همایون خان کیه؟گفتی دختر همایون خان


romangram.com | @romangraam