#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_219
سپنتا_چیزی خوردی؟
_آره
سپنتا_البته تو از اوناش نیستی که به خودشون گشنگی بدن
_خب گشنم بود نهار هم رزرو نکرده بودم چون خبر نداشتم امروز سمینار دعوت میشم
سپنتا_حالا این یعنی یا برام نهار بخر یا کیک و آبمیوتو بده من
از این حرفش اولش چشمام گرد شد کمی خجالت کشیدم اما بعدش با حرص بهش نگاه کردمو گفتم:
_نخیرشم من از شما هیچ انتظاری ندارم
سپنتا_نبایدم داشته باشی بالاخره یکی هست عاشقته میاد دنبالت میبرتت...یکیم که توی دانشگاه توی کفته یکیم توی مهمونی ها برات جذابه یکیم دنبال شمارته باهات حرف بزنه کمه یا بازم بگم؟
دیگه کم کم چشمام از حدقه داشت میزد بیرون این چی داره میگه؟چه دقیق همشونم داره برام میشماره
_توی دانشگاه کی توی کفمه؟
سپنتا_ببین با بچه حرف نمیزنی پس بهتره کمتر خودتو بزنی کوچه علی چپ یه وقت دیدی اسم کوچرو به اسم خودت زدن
_اما بین منو استاد امامی چیزی نیست
سپنتا تیز به سمتم برگشت و یه نگاه جدی بهم انداخت
_میتونید از خودشون بپرسید یه درصد چیزی بین منو ایشون نیست فقط یکم بهم محبت دارن همین
سپنتا سری به نشونه تایید تکون داد و روشو ازم گرفت مجری روی سن رفت و رسما همه چی شروع شد اما باعث نشد من کوتاه بیام
_تو واقعا فکر کردی بین منو استاد امامی چیزی هست؟
سپنتا_رفتاراتون کمی مشکوک بود فکر کردم چیزی بینتونه
_نه بابا چی باشه اخه
romangram.com | @romangraam