#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_209

امامی_بلدی؟

_خیلی سخته کمو بیش بلدم

برگه هارو جمع کردم روی دستم گذاشتم بلند شدم راست روبه روش ایستادم امامی دستشو روی یکی از سوالا گذاشتو گفت:

امامی_این سوال خیلی مفهومیه فقط بدون جوابش میشه این نمودار که تحلیلشو باید بلد باشی یه جورایی به مباحث دیفرانسیل ریاضی برمیگرده از اون طریق باید اثباتش کنی این سوالم که تستیه به ترتیب میشه گزینه یک،چهار،چهار،دو

لبخندی به روش زدم و منتظر موندم تا بقیه سوالارو هم جواب بده همون لحظه صدای اهم یه نفر باعث شد به سمتش برگردم دیدم سپنتا توی درگاه در ایستاده با اخم داره بهم نگاه میکنه حسابی هول کردم امامی بهش لبخندی زد

امامی_ماشالله هوشیارم هستی

سپنتا_داری جواب سوالارو لو میدی؟

امامی_فقط راهنماییش کردم پسر...الان وارد کلاس بشه یادش میره...خب من برم بعدا میبینمتون

با رفتن امامی من موندمو سپنتا اونم در کلاسو بست روبه روم ایستاد عصبی بهم نگاه کرد

سپنتا_الان بهت چی بگم؟

_معذرت میخوام باور کنید هرچی گفتو یادم رفت

سپنتا_بهت نمیاد تا این حد خنگ باشی

سوالارو ازم گرفت و نگاه بدی بهم انداخت بعد خودش وارد کلاس شد پوفی کشیدم و با ناراحتی وارد کلاس شدم

سپنتا_وسایلاتونو جمع کنید امتحان میگیرم

همه بچه ها وسایلاشونو جمع کردن یاد سوال مفهومیه افتادم به خاطرهمین سریع گوشیمو درآوردم از صفحه نمودارها عکس گرفتم بعد یه عکس از داخل جامدادیم گرفتم و سریع گوشیمو داخل جامدادی روشن گذاشتم بعد عکسی که از داخل جامدادیم گرفته بودمو باز کردم تا اگه سپنتا رد شد شک نکنه

سپنتا برگه هارو پخش کرد تستیارو یکم فکر کردم تا اینکه جوابای امامی یادم اومد سریع تیک زدم بعدش زیرچشمی یه نگاه به سپنتا انداختم دیدم توجهی بهم نداره به خاطرهمین یواشکی دستمو سمت جامدادیم که کنار دستم بود بردم آروم پنجره مربوط به عکس داخل جامدادیم بستم و عکس کتابو باز کردمو از روش جوابارو تند تند نوشتم همینکه احساس کردم داره به سمتم میاد سریع عکس جامدادیو گذاشتم و دوباره مشغول نوشتن شدم

امتحانمو که تموم کردم سریع گوشیمو خاموش کردم دستمو بالا بردم سپنتا توجهش به سمتم جلب شد سری به نشونه تایید تکون دادو روشو ازم گرفت لبخندی روی لبام نشست خدارو شکر این امتحان هم به خیر گذشت

اما...


romangram.com | @romangraam