#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_165
خواستم دوباره زور بزنم اما واقعا نمیشد درعوض پوست صورت و دست خودم بیشتر میسوخت یعنی توی یه حالی بودم که با صدای بلندی از شدت حرص جیغ بکشم و بعدش موهای اون مرتیکرو که به خاطرش این بلا سرم اومده بود از ته بکشم
همون لحظه صدای زنگ موبایلم باعث شد چشمام به سمت کولم کشیده بشه اما یه ذره هم نتونم حرکتی کنم آروم پامو به سمت کولم بردم تا گوشیمو از پله ها بندازم پایین صداش قطع بشه چون بدجوری داشت قبرمو میکند:/
دیدم کسی که داره بهم زنگ میزنه قصد قطع کردن نداره به خاطرهمین با پا محکم لگدی به کیفم کوبیدم و از پله ها انداختمش پایین نفس راحتی کشیدم و با دست آزادم سعی کردم کمی صورتمو از در فاصله بدم اما واقعا نمیشد چون به طرز فجیعی هم پوستم میسوخت هم کشیده میشد دیگه کم کم داشت گریم میگرفت به خاطرهمین با صدای آرومی ناله کردم
_عجب غلطی کردما...فکر کنم چسب آهن نباشه یه چسب قوی تر برداشتم...آخه بگو به تو چه ربطی داره توی خونش چه گوهی میخوره ببین چه بلایی سر خودت آوردی اگه پوستت خراب بشه چی؟خب معلومه روی صورت اون شپش بیریخت اسید میپاشم
همون لحظه در واحد شپش باز شد که باعث شد همراهه در به سمت جلو پرت بشمو جیغ خفه ای بکشم حالا موقعیت من چه طوری بود؟ گوشه چپ صورتم و دست راستمم به در چسبیده بود از شدت هیجان و غافلگیری نفس نفس میزدم چشمامو محکم روی هم بسته بودم و خودمو یه دختر مشروطی بدبخت تجسم میکردم که صورتشم به فنا رفته:/
_تو اینجا چی کار میکنی؟
صداش باعث شد چشمام اتومات سریع باز بشه و سعی کنم بهش نگاه کنم اما نمیشد چون پشت سرم بود بهش دیدی نداشتم
من اشتباه شنیدم یا واقعا صدای خودشه؟
_با توام آتیلا؟این چه وضعیه؟چرا به در چسبیدی؟
آره خودشه مطمئنم آریاسه اما پس اون شپش کو؟خودم صداشو شنیدم که با حرص بلند بلند داشت حرف میزد
آریاس بالاخره به خودش زحمت داد از پشت سرم کنار اومدو کنار در روبه روی چشمام ایستاد با دیدنش انگار فرشتمو جلوی خودم دیده باشم با التماس بهش نگاه کردم
_نجاتم بده آریاس پوست صورتم داره کنده میشه خیلی میسوزه
آریاس که حسابی تو شوک بود دستشو که به کنار کمرش گرفته بود برداشت به سمت من اومد و به آرومی سرمو گرفت تا از در فاصله بده اما نتیجه ای نداشت درعوض پوست خودم حسابی کشیده شدو سوخت
_آیییییی یواش تر توروخدا
آریاس_شششش سپنتا صداتو میشنوه آرومتر
_همش تقصیر اون شپش از خودراضیه ظالمه...ای الهی خودم سر جنازت روضه بخونم مرتیکه
آریاس_خیلی خب الان وقت این حرفا نیست وایسا الان برمیگردم
_منو توی این اوضاع تنها نذار
romangram.com | @romangraam