#غرور_شیشه_ای_پارت_50

و زیر لب کرد :البته جز من .

رو به مریم خانم گفت :می تونم یک سوال بپرسم ؟

-بپرس عزیزم اگه بدونم حتما جواب تو میدم .

-راستش اون روز در راه بیمارستان به خانه . علی اقا . گفتند که یک سال پیش برای سودابه مشکلی به وجود اومده و از یک شکست حرف میزد می خوام بدونم جریان چیه بوده ؟

مریم خانم که انتظار این سوال نداشت از روی مبل بلند شد و گفت :چیزی مهمی نبود بهتره برم به کارهام برسم .

افشین ناراحت گفت :شما قول دادید که جواب بدید حالا هم تا نفهمم جریان چیه نمی ذارم برید .



اخه نمیشه گفت یعنی سودابه از من خواسته که به شما چیزی نگم البته فکر میکردیم پدر و مادرتون به شما گفته باشند . حالا چرا نگفتن نمی دونم .

-چرا . من نباید بدونم ؟ این چه مسئله ایه که همه می دونند غیر از من ؟ اصلا چرا سودابه خواسته من ندونم؟

-نمی دونم اما . میگفت اگه بدونید ممکنه به روش بیارید .

افشین با خود گفت :یعنی در نظر اون من این همه پست بودم .

با صدای مریم خانم که او را صدا می کرد به خود امد و گفت :معذرت می خوام حالا می گید جریان چیه ؟

romangram.com | @romangram_com