#قرار_ما_انتقام_بود_نه_عشق__پارت_29
اراد:یک بار گفتم نه یعنی نه بس کن دیگه
ارام: گناه داره خب بزار......
اراد:اراااام بس کن برو تو اتاقت )این اولین باریه که خواهرم با من قهر میکنه همش هم به خاطره اون دختره ی ..........
نمیتونم با احساسم کنار بیام هم دوسش دارم هم میخوام با اذیت کردنش انتقاممو از اون عوضی بگیرم دستمو لای موهام
کشیدم اه دوباره صدای گوشی بلند شد بالاخره تسلیم شدم و گوشی برداشتم(
اراد:بله؟ ولی صدایی نیومد اینبار باصدای بلند وکلافه گفتم
اراد:بله چرا حرؾ نمیزنی؟ که صدای بؽض دارش اومد یه پوزخند زدم خوش حال شدم
طناز:سلام اقای تهرانی ؟
اراد:امرتون؟
طناز:میخواستم ببینمتون و باهاتون حرؾ بزنم
اراد:ما حرفی نداریم بزنیم خانوم محترم که در کمال تعجب دیدم داره التماس میکنه )ههههه کجایی اردشیر مستوفی که
التماس کردن دخترتو ببینی ولی یه جای از دلم به خاطره مظلومی این دختر از خودم بدم اومد ولی برای انتقام باید حس
خوب تو خودم بکشم من این دختر دوست داشتم ولی نمیدونستم به کسی دل باختم که دختر قاتل پدر من ( کلافه پوفی کشیدم
و گفتم
romangram.com | @romangram_com