#قرار_ما_انتقام_بود_نه_عشق__پارت_183

پیشنهاد اراد رفتیم تو یه رستوران تا صبحانه بخوریم از گشنگی رو به موت بودم ولی همین که اولین لقمه رو خوردم

احساس کردم هر چی تو معدم هست اومد بالا دستمو گذاشتم رو دهنم و سریع بلند شدم و به طرؾ سرویس بهداشتی دویدم

اراد هم پشت سرم اومد بازم اسید معدم بود معدم درد گرفته بود دیگه

اراد:وای تو چت شده طناز؟چرا این طوری میشی؟دست وصورتمو شستم وبیحال گفتم

طناز:به خدا نمیدونم اراد رفتیم نشستیم اراد لقمه گرفت طرفم که پس زدم

طناز:نه اراد نمیخورم

اراد:بیخود میکنی ضعیؾ شدی معدت قبول نمیکنه باز کن دهنتو

طناز:حالم بهم میخوره

اراد:با چایی بخور همین که چایی گرفتم جلوی دهنم از بوش عق زدم که سریع گذاشتمش کنار

طناز:دیدی نمیتونم دیگه هیچی نفت رفت حساب کرد اومد دستمو گرفت و بیرون رفتیم نشستیم تو ماشین و به طرؾ

ازمایشگاه رفتیم دیگه من پیاده نشدم اراد رفت ازمایشو گرفت و امود خرکن کرد

طناز:کجا میری اراد؟

اراد:مطب ستاره گفت بیارین ازمایشو ببینم وقتی رسیدیم اراد خودشو معرفی کرد منشی هم به ستاره زنگ زد وما بدون

نوبت رفتیم تو با روی خوش از ما استقبال کرد اراد ازمایشو داد دست ستاره کمی نکاه کرد و با لبخند گفت

romangram.com | @romangram_com