#انتخاب_من_پارت_7
صنم :رز نميزنم بلکه دارم حقايق رو ميگم درضمن چون تو توي زندگيت
شکست خوردي دليل نميشه منم شکست بخورم تو انتخابت اشتباه، و براي فرار از تنهاي بود اما انتخاب من از روي عشقه.
: صنم تو عوض شدي داري حرفاي رو ميزني که خودت هم باورشون نداري.
صنم : من فقط ديدگاهمو عوض کردم و به حقيقت رسيدم.
: يعني اين حرفا رو حقيقت ميدوني
صنم : اره اين حرفا حقيقت هست تو هم بهتر دوباره بري پيش دکتر و قبول کني سرنوشت ادمهاي مثل تو تنهاايي هست تنهايي.
عصبي شده بودم ناراحت بودم حرفاي صنم برام گرون تموم شده بود بغض داشتم ناخن اشاره شو به نشونه تهديد به سمت صورتم گرفته و گفت : بين مهديه ديگه نميخوام راجبه عشقم بد صحبت کني بهش تهمت بزني و بهش نخ بدي فهميدي
با عصبانيت گفتم : دستو ببر اون ور تو چرا قبول نميکني که بازيچه هستي که اون محمدحسين يه عوضي و...
ناگهان گونه ام سوخت تو شوکه شدم باورم نميشه که صنم منو زده.
سکوت کردم و به صنم نگاه کردم سرش پايين بود با صداي اروم گفت: من اشتباه کردم منو ببخش
: اينا رو نگفتم که طلب بخشش کني فقط ميخواستم بگم که ياد اون روز افتادم که قبلا محمد حسين بهم پشنهاد دوستي داده و اين ياداوري باعث شد که يه نقشه بکشم که هم تورو از دست اون زالو نجات بدم و هم عکساي پگاه رو پس بگيرم کلي فکر کردم من ميخواستم قمار کنم روي زندگي سه نفر صبح که شد پگاه رفت اما قبلش بهش قول دادم که عکساشو از اون بگيرم و بهش گفتم که نبايد از من چيزي به اون بگه . شب که شد يه پي ام تولد مبارک الکي براي محمد حسين فرستادم.
* امروز يه ستاره به ستارگان اسمون اضافه شد تولدت مبارک عزيزم.
محمد حسين* سلام خوبي مهديه خانم امروز تولد من نيست هااا
* سلام وايي ببخشيد اشتباه پي ام دادم
محمدحسين * مگه اشتباه ي بشه شما به من پي ام بدي
* نه بابا اين چه حرفي هست ما هميشه به ياد شما هستيم
محمدحسين * بله در نفرت
چندتا علامت تعجب فرستادم .
محمد حسين* چرا تعجب کردي مگه دروغ ميگم تو از من متنفري.
* کي گفته من از شما متنفرم هستم.
محمدحسين * پس چي دوستم داري
romangram.com | @romangram_com