#انتخاب_من_پارت_42
: بگو بخدااااا
امين : بخداا
: حالا کيه اون ورپريده
با خنده گفت: حالا چرا ورپريده
: زود تند سريع اسم بگوو
امين : ميشه قبل از اسمش يه قولي بدي
: چه قولي
امين : اينکه تو باهاش حرف بزني
: چرا خودت نميزني
امين : من ميترسم
: از چي
امين : از سوال هاش
با تعجب گفتم : از سوالهاش!!يعني چي
نگاهش غمگين شد گفت : اگه بپرسه خانواده ات کجان پدر و مادرت چه کاره بودن چطوري مردن من چي بگم : وا خوب حقيقتو ميگي که پدر مهندس و مادرت دکتر بوده تو يه سانحه هم فوت کردن
کلافه دست تو موهاش کشيد و گفت : اين حرفا دروغه
تعجب کردم
: يعني چي دروغه پس حقيقت چيه
امين : پدر من مهندس شيمي بود اما تو کار ساخت مواد مخدر مادرم دکتر بود اما تو کار فروش اعضاي بدن و جاسازي مواد مخدر .
رسما دوتا شاخ رو سرم سبز شد مگه داريم مگه ميشه امين که قيافه ي متعجبه منو ديد گفت :حق داري تعجب کني که يه پليس چطور خانواده اش مجرم هستن
romangram.com | @romangram_com