#انتخاب_دوم_پارت_78
وحيد-اينجا چرا نشستي؟
آخيش...وحيد بود.
سرمو کمي بالا گرفتم.باهمون شلوار ورزشي و تيشرت نخي سفيدش بود.اينقدر از اين لباسا که جذب بودو بازوهاشو بيرون مينداخت بدم ميومد که دلم ميخواست با قيچي ريز ريز کنمشون ديگه نپوشه...حيف که موندني نيستم والا همچين کاري مي کردم.حالانه که تو اين سالا کردم!خفه شو يلدا.
پس بيرون نميرفت.اومده بود دنبال من.خب پسر خوب توکه ميخواستي بياي ميمردي ساکمو بياري؟
-پارکينگم مگه به اسمته؟
روبه روم ايستادو حرفي نزد. خدايا يه قدرت بده بلند شم ضايعش کنم برم بعدا منو بکش
وحيد-بهت ميگم آتوآشغال نخور بهت بر ميخوره
زير بازومو گرفتو بلندم کرد.بازومو گرفت؟اين الان با احساسه يا بي احساس؟
دردمو يادم رفت اصلا.
وحيد-وايسا برم ماشين بيارم
و رفت سمت ماشينش.باز همونجوري نشستم.معدم واقعا درد ميکردو بحث لجبازي نبود.
جالب اينکه پياده شد بازومو گرفت روي صندلي نشوندو ساکو هم گذاشت صندق عقب ماشين
اوهو.با همين تيپ ميومد؟از وحيد بعييد بود.
اينقد معدم درد ميکرد نميتونستم خوب هيزي کنم
حرفي نمي زد منم لجبازي نکردم.تقريبا تند ميرفت.دست فرمونش عالي بود .دست فرمون منم عالي بودخب.فقط نميشد مثل اين با سرعت برم.معمولا با سرعت 40تا ميرفتم کلا.وقتي رانندگي ميکردم خودم که راضي بودم منتها بقيه هي بوق ميزدن نميدونم چرا
تهرانيا کلا تو رانندگي بي اعصابن ،چه برسه ببينن طرف زنه ،ولشون کن
يه راستم مياره بيمارستان خصوصي.اي بابا من پولم کجا بود
-من اينجا نميام
romangram.com | @romangram_com