#الهه_غم
#الهه_غم_پارت_67

فلش رو زدم به کامپیوتر پوشه مورد نظر با پخش فیلم نفسم گرفت دنیا جلوی چشمام تار شد.

این امکان نداشت نه.

باورم نمی شد اون آنیما ست زیر دستو پای اون عوضی ها داشت جون می داد.

با هر صدای جیغش نفسم می گرفت نمی دونم کی فیلم تموم شد،کی اشکام جاری شدن.

فقط تو فکر این بودم که آنیما عشقم الان تو چه حالیه یعنی زیر اون لگد های که می زدن بهش جون سالم به در برد.

یاد خودم افتادم منم روزی با

بی رحمی تمام شکنجه می کردمش اما نمی دونم چطور

دلم برای مظلومیتش رفت کی عاشقش شدم.

نابود می کنم کسی که دستش رو عشقم بلند شد،از جام بلند شدم با صدای بلند امید و صدا کردم.

-بل..بله آقا؟

-اون پسره کی بود؟چی بهت گفت؟الان کجاست؟

-خب..خب من نمی شناسمش

بعد اینکه بسته رو داد رفت.

بی هوا یک مشت خوابوندم تو دهنش.

-آشغال پس چی گویی خوردی فقط بسته رو گرفتی آوردی نگفتی شاید مهم باشه

اون پسره رو برام پیدا کن حالا گمشو.

با ترسو لرز از عمارت بیرون زد،داشتم دیونه می شدم همون لحظه تلفنم زنگ خورد شماره ناشناس بود جواب دادم.

-بله؟

-بالاخره با شما هم حرف زدیم آرسام خان.

-تو کی هستی.

-من کیم وایسا فکر کنم،آها فهمیدم کیم،خب من خودمم.

آرسام:چرتو پرت نباف.

-وا چرتو پرت چیه پسر.

گرفتم قطع کردم اعصاب این دیونه رو دیگه نداشتم همون لحظه اس اومد.

-هوف می خواستم بگما یکی پیشمه که شاید بهت ربطی داشه باشه ولی خو بیخیال.

خشکم زد یعنی این کثافت همونیه ک آنیما رو دزدید.

«مهند»

آخ خدا چقدر خندیدم حرص دادن آدما چقدر شیرینه

تلفنم زنگ خورد آرسام بود.


romangram.com | @romangraam