#الهه_غم
#الهه_غم_پارت_114
چشمامو بستم صورتمو به دستش کشیدم.
آرسام: خیلی وقته منتظر این روز بودم.
با صداش چشمامو باز کردم
ادامه داد.
-منتظر این که یک روز پیشم بشینی بدون اینکه بهت
زور بگم.
-بابت اون روزا...
دستشو گذاشت رو لبم.
-هیس نمی خوام راجب گذشته حرفی زده شه مهم اینکه تو پیش منی و اون عوضی تو چنگم.
فقط لبخند زدم نمیخواستم
فعلا راجب مهند حرفی بزنم
سرمو رو سینش گذاشتم شروع کرد به نوازش موهام.
-اون مهند عوضی که بلای سرت نیاورد؟
این حرفارو با خشم می زد
سرمو به معنی نه تکون دادم
چند دقیقه گذشت که گفت:
-راحتی خانومی؟
-مگه می شه تو بغل آقامون باشم جام بد باشه.
با لبخند شیطانی نگام کرد
تازه فهمیدم چی گفتم اخمامو
تو هم کردم.
-اخماتو کی بخوره خرگوشی؟
-عمت پسره پرو.
سرمو از سینش برداشتم که صدای خندش بلند شد.
-بیا سرتو بزار باو کاری ندارم که فقط یکم شیطونی می کردم.
پشت چشم براش نازک کردم.
-از الان بگم اگه بهم زور بگی می رم.
یهو خندش قطع شد.
آرسام: می شه حرف از رفتن نزنی؟
romangram.com | @romangraam