#اعدام_یا_انتقام
#اعدام_یا_انتقام_پارت_93
وای نه!
بابام!
گوشیو برداشتم
قدرت تکلم نداشتم
صدای مضطرب مامان از پشت خط اومد
- بهار!
- ممم اما ... ن!
- بهارم، خودتی؟
- مامان!
و شکست بغضی که این همه وقت از ندیدن خانواده ام سنگین شده بود!
تمام وجودم گوش شده بود تا صدای عزیزی که پشت خط هستو بشنوم!
- خوبی بهارم؟ چرا حرف نمیزنی؟
- سلام مامان!
- سلام قربونت برم!
چرا صدات بغض داره مادر؟
- خوبین مامان؟
بابا؟ بهادر؟ ریحانه؟
- آره قربونت برم، همه خوبن، تو خوبی؟
- چرا انقدر دیر مامان؟
- چی؟
- چرا انقدر دیر حالمو پرسیدین؟
- چی بگم؟
با وضعی که تو رفتی ... مگه جا برای احوال پرسی گذاشتی؟!
بابات که از اون روز تا حالا لبخند به لبش نیومده!
بهادرم که با ده من عسلم نمیشه خوردش!
بیچاره ریحانه هم از دستش عاصی شده
همه کلافه ان!
از زمینو زمان ایراد میگیرن!
منم کم دلگیر نبودم از دستت!
ولی چه کنم که مادرم!
طاقت دوریتو ندارم، دیگه داشتم دق میکردم!
- الهی قربونتون برم!
دلم براتون یه ذره شده!
آخه اینه رسمش!
نمیگین دختر یکی یدونه اتون دلش تنگ میشه؟!
- اگه دلت تنگ میشد میومدی دست باباتو میبوسیدی تا ببخشتت!
اگه به فکر ما بودی از خونه فرار نمیکردی!
- مجبور بودم مامان!
شنیدی سهیل آزاد شده؟!
- نه! کی؟
- امروز مادرش زنگ زد، کلی چیز گفتو بعدم گفت " باز به معرفت اون مرده که غریبه بوده ولی دلش برای بچم سوختو رضایت داد " ... بهار؟
- جونم مامانی؟
- چیزی هست که بخوای به من بگی؟
- چی مثلا؟
- اینکه آزادی سهیل زیر سر توئه!
- چـــــی؟ نه بابا! من چکارم؟
- پس شوهرت برای چی رضایت داده؟
اونکه میگفت " فقط اعدام "
با خودم گفتم " ولی حالا میگه فقط انتقام "
نمیخواستم مامان بفهمه!
اگه بفهمه به بابا و بهادر میگه، اونا هم میان سراغ علی!
حالا که علی به قولش عمل کرده، من نباید نا مردی کنم!
- نمیدونم مامان!
به منکه حرفی نزده!
لابد خواب نما شده!
- مگه میشه مرد یه کاری کنه به زنش نگه؟!
- حالا که شده!
- اذیتت که نمیکنه؟!
- چقدر دیر پرسیدین!
- کم ازت دلگیر نبودم!
الانم هم دلم طاقت نیاورد، هم اینکه بابات خونه نیست!
اگه بفهمه قیامت بپا میکنه!
- دلم براش تنگ شده!
- اونم همین طور!
romangram.com | @romangraam