#اعدام_یا_انتقام
#اعدام_یا_انتقام_پارت_89

چی میتونم بگم
کجای کارم اشتباه بوده که حا به یه جایی رسیدم که همه بهم میگن ...
هر ج ا یی
مگه من چکار کردم
فقط خواستم از عشقم محافظت کنم
از سهیل
از مردی که روزی همسرم بود
شوهرم
هه
شوهر سابقم
با صدای چرخش کلید تو در نگاهمون به در افتاد
علی با لب خندون وارد شدو صورت مادرشو بوسید
بعدم عسلو بوسیدو برای خالی نبودن عریضه نشست کنار مو دستاشو دور شونه ام حلقه کردو گفت:
- خانوم ما چطوره؟
لبخند مصنوعی زدمو گفتم:
- مرسی
خوبم
مادرش که تازه دو دقیقه ساکت شده بود با نیشو کنایه گفت:
- چشه که بد باشه؟!
سرو مرو گنده
بچم عسلو بگو که تو این مدت انقدر لاغر شده
چقدر بهت گفتم بیارش پیش خودم
ولی کو گوش شنوا؟
معلومه که خوب بهش رسیدگی نمیشه
قشنگ منظورش واضحه بود
میخواست بگه من به عسل نمیرسم
علی هم خوب فهمیده بود موضوعو
به دفاع از من گفت:
- این چه حرفیه مادر من؟
کجا لاغر شده؟
تازه از وقتی بهار اومده بهترم شده
انقدر که بهار بهش میرسه کس دیگه بهش نرسیده بود بعد از رفتن مریم
مادرش دوباره اخماش تو هم رفتو گفت:
- دستت درد نکن دیگه
بفرما زحمت بکش پسر بزرگ کن
آخر سر همیشه زن خیلی عزیزه و مادر فقط گوشتش لذیذه!
دیگه نمیتونستم تحمل کنم
من دختر پوست کلفتی نبودم
برعکس
خیلی هم نازک نارنجی بودم
تا قبل از این قضایا، نازکتر از برگ گل بهم نگفته بودن
حالا تو این مدت کم، هر کس میادو یه چیزی میگه
مگه چقدر ظرفیت دارم
بغض، گلومو گرفته
احساس میکنم چشمامم به خاطر جمع شدن اشک توشون، شیشه ای شدن
از جام بلند شدمو سعی کردم به هیچ کدومشون نگاه نکنم

به زور لبامو از هم باز کردمو گفتم:

- با اجازه!
علی با تعجب نگاهم کردو پرسید:
- کجا میری؟
سعی کردم بغض صدامو خفه کنم
- سرم درد میکنه میرم یه کم استراحت کنم
مامانش با شنیدن حرفم، پوزخندی زدو اخماشو تو هم کشیدو گفت:
- سرت درد میکنه یا تحمل دیدن مادرشوهر نداری؟!
واقعا نمیدونم جواب این زنو چی بدم!
علی با لحن گلایه آمیزی گفت:
- مــــامــــان!
- چیه؟
مگه دروغ میگم؟
این از پذیرایی کردنش، اینم از مهمون داریش
سرشو زیر انداخته داره میره!
خیلی رو داره

romangram.com | @romangraam