#دزد_قلبم_پارت_99
هومن با تعجب نگاهی به شروین کرد و وقتی لبخند شیطنت آمیزشو دید اونم خمیری برداشت و قبل اینکه شروین به خودش بجنبه مالید دور دهنش
بعد لبخند موفقیت آمیزی زد که شروین دوباره خمیر برداشت
داشتم با تعجب به جدالشون نگاه میکردم
تموم سر و صورتشون خمیری شده بود و هنوزم مشغول بودن
یهو به خودم اومدم و به عمق فاجعه پی بردم
عصبی شدم و جیغ زدم:بسسسه
با جیغ من جفتشون سر جاشون خشک شدن
با اخم یکی یه دونه ظرف بهشون دادم و گفتم:برید سر میز
وقتی دیدم هنوز سرجاشون موندن و کاری نمیکنن دوباره جیغ زدم:برید دیگه
که یهو به خودشون اومدن و سریع رفتن پشت میز نشستن از جذبه ام خندم گرفت
یه ظرف پر توت فرنگی و کیوی برد گذاشتم جلوشون و گفتم:اینارو حلقه حلقه کنید
romangram.com | @romangram_com