#دزد_قلبم_پارت_78
با اخم و عصبانیت گفت:معلومه که نه مگه از جونم سیر شدم!!!!؟
با خشم رفتم جلو و بازوهاشو گرفتم تو دستم:زبونت خیلی درازه کوچولو
-همینه که هست
بازوشو محکم فشار دادم و گفتم:د نه د اگه بخوای بلبل زبونی کنی از ریشه قطعش میکنم
در حالیکه صورتش از درد جمع شده بود گفت:سگه کی باشی؟
با زدن این حرف یه لحظه انگار زمان متوقف شد
رفتم به دوماه پیش درحالیکه گلوی یه دزد رو گرفته بودم و تهدیدش میکردم:خیلی بلبل زبونی نمیترسی بلایی سرت بیارم؟
و شنیدن همین جمله:سگه کی باشی؟
شدیدا تو فکر بودم که با اومدن صدایی به طرف در برگشتم
-چی شده؟
ارغوان:
با صدای هومن به طرف در برگشتیم
romangram.com | @romangram_com