#دزد_قلبم_پارت_15


اخمم غلیظ تر شد و گفتم:من خصوصی تدریس نمیکنم

-اما من با آموزشگاه صحبت کردم گفتن اگه شما قبول کنید مشکلی نیست

-گفتم که من خصوصی تدریس نمیکنم

-اما

-خانوم شایان ببخشید من دیرم شده باید برم

خدانگهدار

و سریع سوار ماشینم شدم و گاز دادم از تو آیینه که نگاه کردم مبهوت همونجا وایساده بود

پوزخندی زدم و بیشتر گاز دادم

همونجور داشتم رانندگی میکردم که گوشیم زنگ خورد

-الو

-سلام کجایی هومن؟


romangram.com | @romangram_com