#دوسه_تا
#دوسه_تا_پارت_62
بابا:خب میدونی من با درس خوندن مخالف نیستم
آره میدونم اما توتهران نه
بابا:پس کجا
میخام یه جا دور درس بخونم
بابا:مثلا کجا
مثلا شیرازی اصفهانی نمیدونم اینحور جاها دیگه
.
بابا:نه دخترم خطرناکه تنها بری یه جا دور
بابا تنها نیستم تو که میدونی
بابا:دیگه بدتر اونم سه تا دختر
بابا تو میدونی که وقتی ماباهمیم خطری پیش نمیاد
بابا:اتفاقه دیگه نه دخترم مخالفم دیگه حرفشو نزن
باخودم گفتم اگه منم راضیت میکنم
پاشدم رفتم پیش مامان
مامانی جونم عشقم عزیزم نفسم
مامان:بازچی میخای که اینجور حرف میزنی
مامان بابارو راضی کن
مامان:نمیشه تو که میدونی مرغش یه پاداره
آخه مامان مگه میشه یه پا داشته باشه مرغ دوتا پا داره (خخ ) بعدشم تومیتونی دیگه
مامان:ازدست تو دختر همه چیو به مسخره میگیری
مامان مسخره کجا بود جون من باهاش حرف بزن راضیش کن
مامان :باشه تو حواست به گازباشه تا من باهاش حرف بزنم
مامان که رفت یکم نزدیک تر وایسادم تا بفهمم چی میگنن. (مدیونین فک کنین فضولم)
مامان:آخه مرد تو چرا انقد سخت میگیری نمیزاری بره
بابا:خب خانوم خطرناکه توروفرستاده منو راضی کنی
مامان:نخیر من خودم امدم از بس به این دختر گیر میدی سخت گیری میکنی بعدشم تنها نیستن ماهم هواسمون بهشون هست دیگه
بابا:چی بگم والا مگه میشه شما حرفی بزنی ما بگیم نه باشه فقط باید با این دخترا حرف بزنم یه چیزای بگم بهشون
مامان:باشه حتما اینکارو بکن برم به غذام سربزنم فک کنم سوخت از فضولی این دختر
سریع رفتم بالاسر غذا داشتم همش میزدم
مامان:یعنی تو فضولی نمیکردی
نه مامان مگه من فضولم داشتم غذا رو هم میزدم ملاقه رو اوردم بالا ببین مامان
مامان:منم باورکردم غذا ته گرفت معلومه چقد حواست به غذا بوده
منم دررفتم تو اتاقم تا نزده منو زنگ زدم بچه ها گفتم حله اونام گفتن درگیرن بالاخره ما میتونیم (ما اینیم دیگه)
بابا صدام کرد رفتم پایین
جانم بابا
romangram.com | @romangraam