#دوسه_تا
#دوسه_تا_پارت_15
خب نشستم روتخت. نیم ساعت شد حوصلم پوکید وای بزار زنگ بزنم بچه ها دیگ بریم مغازه رو بازکنیم.
زنگ زدم اوناهم مثل من بودن به پسراهم گفتیم.
بعدش رفتم پایین بدون اینکه نگاه کنم .
گفتم من رفتم کافی شاپ بای. درم محکم بستم.
دروبازکردیم رفتیم تو . وای دلم تنگ شده بودا.
امیراومد درگوش من گفت:برامن.
نخیرم براکافی شاپ
امیر:اما دل من براتو تنگ شده.
یه چند وقتی بود یه چیزای میگفت میزفتم توشک محل ندادم نشستم پشت میز. تلفنم زنگ خورد مامان بود
رفتم بیرون داشتم باتلفن حرف میزدم امیرامد درمورد کار حرف زد یکم حرف زدیم تا امدیم بریم تو دیدم تیام داره با سرعت به طرفمون میاد .این اینجا چیکار میکنه . تا امد مشتش فرود امد تو صورت امیر من جیغ زدم. تیام وللش کن.
تیام:مرتیکه بیشعور مگ ناموس نداری چرا مزاحم خواهرم شدی عوضی.
امیر بدبخت کاری نمیکرد گفتم همینحور باشه این میکشتش .
داداش وللش کن این شریکمونه داشت برا کار حرف میزد وللش کن کشتیش.
تیام یه نگاه بهم کرد بعد وللش کرد.
امیر تمام صورتش خونی بود رفتیم تو دخترا با دیدن صورت امیرجیغ کشیدن پسرا دویدن سمت امیر . من رفتم یخ اوردم . بچه ها ببرین صورتش و بشورین بعد یخ و بزارین روصورتش.
رفتم یه لیوان آب اوردم دادم تیام.
تومعلوم هست چته اینجا چیکارمیکنی ها.
تیام:خیرسرم اومدم کارتو ببینم.
این چه کاری بود شلوغش کردی .
تیام:گفتم مزاحمت شده دیگ.
تینا:هنوز سراون موضوع ناراحتم بازم گندزدی بهش بدترش کردی اه.
امدم پیش بچه ها بعد همه رفتن سرکارخودشون.
به امیر گفتم خوبی دردداری.
امیر:نه خوبم نگران نباش.
ببخشید داداشم بود فکر کرد مزاحمی تروخدا ببخشید.
امیر:عیب نداره عزیزم
من دوباره رفتم توشک این یه چیزیش میشه ها چندوقته معلوم نیس چی خورده مسموم شده فک کنم.
برگشتم سرکارم داشتم حساب کتاب میکردم.
مامان :زنگ زد:سلام دخترم زودبیا خونه چنددقیقه دیگ خواستگار میاد
مامان گفتم جوابم منفیه چرا متوجه نمیشین من بیام ابروتونو میبرما.
مامان:نیای بدتر آبرومون میره سریع خونه باش خدانگهدار
تا گفتم مامان قطع کرد:
وای خدا ببین چه زور میکنن
دیدم امیر گفت:گوه خورده کی قرار بیاد غلط کرده عوضی.
وا چته تو:
romangram.com | @romangraam