#دروغ_دو_نفره_(_نسخه_ی_کامل_)_پارت_12
اخم کردم_دیر وقته نیلا ...فردا برو...
نیلا_خواهش میکنم ..قول میدم زود انتخاب کنم بخرم اذیت نشی ....
نفسم بیرون دادم_زود خریدنت خودش سه ساعت طول میکشه
لب و لوچه اش آویزون کرد_بیا بریم دیگه...
سری تکون دادم_خیلی خب...ولی اونجا سر به سر پسرای مردم نمیذاریا...اوندفعه با کارت ابروی منو بردی
خندید_آخه حرصم میگیره این پسرا..
خشتک شلوارشون وسط زانوش میافته...
دو سانت دیگه برسه رو زمین مالیده میشه...
اون پسره هم شلوارش تو مرز افتادن بود
منم بهش کمک کردم راحت درش بیاره
و قش قش خندید
چپ چپ نگاهش کردم_با کشیدن شلوار پسرای مردم؟؟؟
نیلا_نکشیدم که ...باور کن شلوارش خودش افتاد پایین
بعد یهو زد زیر خنده _شرتشو یادته گل گلی و صورتی بود؟؟
از یاد اوری اون روز خنده ام شدت گرفت
جا واس پارک کردن نبود
کلافه رو به نیلا گفتم_تو برو تو پاساژ
تا من ماشین پارک کنم بیام..
نیلا_زود بیای پس...
از ماشین پیاده شد
به سختی جای پارک پیدا کردم..
بعد از برداشتن وسایلم در ماشین باز کردم که یکی
از بیرون در هل داد و دوباره در بسته شد
پرت شدم تو ماشین
با چشم های گرد شده بیرون نگاه کردم که نیلا
وحشت زده توی ماشین نشست
_وای نیلو بدبخت شدیم...
ابروهام از شدت تعجب بالا رفت_چی شده
دوتا خبر دارم یکی خووب یکی بد کدوم اول بگم؟؟
پوفی کشیدم_خوبه رو بگو...
لبخند بزرگی زد_یه لباس خوشکل دیدم اگه ببینی عاشقش میشی....مشکی براق که رو سینه اش سنگدوزی شده و پایینش کلوش بود ..اصلا جون میداد برای مهمونی مختلط که مخ کنی پسرارو و ...
پریدم بین حرفش
_خب بسه.. خبر بد چیه؟؟حتما خیلی گرونه ..پولمون برای خریدش نمیرسه.؟؟
سری تکون داد_نه اتفاقا قیمتش مناسبه..
_خب پس چی شده؟؟
نیلا_اون پسره بود از خونشون کیف پر پول دزدیدیم...که شما پول دادی آشغالی برد
خندیدم_خب؟؟
نیلا_اونم با چندتا مرد قلدر دیگه تو پاساژه...
_خب...
یهو حرفش متوجه شدم ترسیده گفتم
_اوه تورو که ندید...
لبخند پهنی زد _دید...
با دست به پیشونیم کوبیدم_پس بدبخت شدیم...
نیلا_نه اتفاقا ازم معذرت خواست که اونشب ...تنهام گذاشته و
کار ضروری پیش اومده مجبور شده بره بیرون...
داد زدم_چی؟؟یعنی نفهمیده توی اتاق خواب نیستم؟؟
خندید_نوچ...
چون همون موقع دنبال اقا دزده رفته...
فکر کرد توام نا امید شدی و رفتی خونتون
romangram.com | @romangram_com