#دروغ_دو_نفره_(_نسخه_ی_کامل_)_پارت_101
چشمام تا اخرین حد گرد شد
این چی واس خودش بلغور میکرد؟؟
سرم پایین انداختم با دیدن نیم تنه برهنه ام که فقط لباس زیر داشتیم
عرق سردی روی پیشونیم نشست...
سریع در اتاق بستم و پشت در تکیه دادم
ضربان قلبم اووج گرفته بود
نزدیک بود دل و روده ام از دهنم بزنه بیرون...
صدای پراز طعنه آرین از پشت در به گوشم خورد_اگه به ظاهر خجالت کشیدنت تموم شد...یاد نره واس چی اینجایی..بیا وظیفتو انجام بده هرچه سریع تر...
دستی روی پیشونیم کشیدم
خیس عرق شده بود
وای خدای من عجب گندی زدم...
به سمت نیلا رفتم و دستش کشیدم _هووی خرس بیدار شو..
غلتی زد و پشت به من خوابید_نیلا با توام پاشوو برو ببین این نکبت چیکار داره
نالید_جون نیلا خودت برو ...خوابم میاد
قول میدم یه ساعت دیگه بیام تمام کارا تنهایی بکنم..
زمزمه کردم _روم نمیشه...
گند زدم نیلا...
دوباره نیلا رو تکون دادم_پاشو باز مثل عزراییل میاد بالا سرمون...
نیلا با غر غر روی زمین نشست_چی میشه امروز خودت بری..
آب دهنم قورت دادم_ازش خجالت میکشم!!
نیلا تای ابروش بالا برد_چرا؟؟
سرم پایین انداختم_آخه من لخت دید...
بلند خندید_اشکال نداره بابا یه نظر حلاله...
پس گردنی محکمی بهش زدم_خاک بر سر بی حیات بکنن..پاشو برو امروز کارا با تویه...
نیلا_جووون ...خیلی خوبه از بدن برهنت یه پیش زمینه داره تو ذهنش راحت میشه مخش زد
بلند تر خندید
نیشگونی از باسنش گرفتم که صدای آخش بلند شد_نکن کبود میشه بعد آرین میگه
صداش مثل آرین کلفت کرد :یعنی با یک نگاه بدنت کبود شد؟؟؟
چشمام گرد شد_دیونه شدی نیلا سر صبحی؟؟
همینجور که میخندید از روی زمین بلند شد_آخه خیلی باحال سر صبحی یه دختر لخت ببینی
پیراهن مردونه که دیشب پوشیده بودم از روی زمین برداشت
،پوشید_باید برای خرید لباس بریم...همش نمیتونیم با این لباسا توی خونه بچرخیم
دیگه باید یه جوری دلبری کنیم براش...
چپ چپ نگاهش کردم _برو انقد حرف نزن..مواظب باش سوتی ندی
سری تکون داد_سوتی شما دادی من باید برم درستش کنم
از اتاق خارج شد...
نیلا
****
به سمت آشپزخونه رفتم
آرین پشت میز نشسته بود
مشغول خوردن صبحانه بود
با دیدن من پوزخندی زد
_چیدن میز صبحانه به عهده تویه..
پس دفعه بعد بجای لخت گشتن
romangram.com | @romangram_com