#دروغ_شیرین
#دروغ_شیرین_پارت_46
-چیز کمیه؟
-مرده شورتو ببرن که انقدر آدم کینه ایی هستی
-پری بحث قشنگتر نیست بکنی؟
ـآره هست
-خب پس بحثو عوض کن.
-بگو چرا امروز با دکتر مهرزاد اونجوری برخورد کردی؟
-پری توام گیر دادی به درگیری های من با بقیه ها.
-عجبا.... میمیری مثل آدم و بدون درگیری جواب بدی؟
-هیچی اعصابم سر مامان اینا خورد بود وقتی امد بالا سرم یه جورایی هم شکه شدم هم اینکه ترسیدم. نمیدونم چرا ولی یهو پریدم بهش. هر چی دهنم بود بارش کردم. اصلا نذاشتم حرف بزنه.
-مرض داری اینجوری با دکتر مملکت حرف میزنی؟
-راستش یه کم پشیمونم. ولی خب خودش مقصر بود. تا اون باشه انقدر باهام شوخی نکنه.
-مهرزاد با همه شوخی میکنه ...حتی با مستخدم بیمارستان.
-خوب اشتباه می کنه.
-تو که به همه درگیری... راستش به نظرم دکتر مهرزاد تنها کسیه که آدم از شوخیاش ناراحت نمیشه. میدونی یه جووری شوخی میکنه. انگار بلده با هر کسی چه جوری حرف بزنه. وقتی که هست همه شادن. بیشتر بچه های بیمارستان باهاش صمیمین اما به کسی اجازه نمیده از زیر کار در بره. من خیلی از شخصیتش خوشم میاد.
-نه...باریکلا...خوشم اومد... اطلاعات زیادی ازش داری.
-عجبا... میذاری روشنت کنم؟
-چرا داری منو روشن میکنی؟
romangram.com | @romangraam