#دختر_بد_پسر_بدتر_پارت_88


_افتخار می دید بانو؟

یکم فکر کردم، از بی کاری که بهتر بود، اومده بودم این جا خوش بگذرونم، ن این که مگس بپرونم!

خودم و خجالت زده نشون دادم و دستم و با تردید تو دستش گذاشتم و در حالی که با هم از پله ها بالا می رفتیم تا بربم وسط پیست گفتم:

_من و چه طور شناختید!

وسط پیست که ایستادیم فاصله مون و کم کرد و رو به روم ایستاد و دستامون به هم گره خورد و دست چپش دور کمرم حلقه شد و رسمی و شیک شروع کردیم به حرکت.

دو تا جلو، یکی عقب ، یه نیم دایره.

فرمول رقصش همین بود و اونم بلد بود.

به چشمام با شیفتگی زل زد و در حالی که چشماش برق می زد گفت:

_یه پری کوچولوی مو طلایی ریزه پیزه و ظریف که‌توجه همه رو جلب کرده بود و من حدس زدم این پری باید تو باشی!

خب هر کس جای من بود غرق ذوق و هیجان می شد، ولی خب من اون لحظه تنها تو دلم گفتم:

_خفه شو بابا!

جوابشو ندادم و همین طوری می رقصیدیم که صدای بوقی وسط اهنگ شنیدیم و من سرم و چرخوندم که دیدم همه دو تا دوتا رو به‌روی هم ایستادن!

وای نه قراره زوج ها جا به جا بشن!

ما ام ایستادم و با شروع‌دوباره اهنگ دوباره حرکت کردیم و تو حال خودم بودم که یهو تو یه چرخش سارین ولم کرد و رفتم تو بغل یکی دیگه.

در حالی که با رقص سریع با ریتم اهنگ تکون می خوردیم سرم و بلند کردم و به چشمای میشی رنگ پسر روبه‌روم که مقاب خاکستری داشت زل زدم.

هنوز خوب رنگ چشماش و تشخیص نداده بودم که یه چرخ خوردم و رفتم تو آغوش یکی دیگه!

چشمام و با حرص بستم،یه مرد سکم گنده و کچل با نقاب قهوه ای!

به زور باهاش همراهی کردم و صداش و شنیدم:

_جون!

پاهاش و با پاشنه کفشم محکم لگد کردم که موقع چرخش تعادلم به هم خورد و جوری کشیده شدم تو بغل فرد سوم که کاملا تو بغلش حل شدم.

رسما تو بغلش بودم!

طرف اون قدر بزرگ و قد بلند بود که تو اون حالت هیچی جز تی شرت یقه شل سفیدش نمی دیدم!

زیر لب د. حالی که باهاش حرکت می کردم غریدم؛

_گوریل!



..

چشمام یهو گرد شد، سرم و‌با سرعت بلند کردم و همون اول با دیدن نقاب عجیب پسر رو به روم شناختمش.

همون چشمای براق و عجیب .

همون فک تراشیده و هیکل چهار شونه.

با بهت خواستم ازش فاصله بگیرم و دستم و از تو مشتش بیرون بکشم که دستاش و مثل طناب دورم پی چوند و جوری من و چسبوند ب خودش که نفسم یه لحظه قطع شد و نالیدم:

_آی!

بوی عطر عجیب و خنکش و اون همه نزدیکی باعث شده بود برای اولین بار از نزدیکی با یه پسر تپش قلب بگیرم.

_ولم کن!

سرش و خم کرد تو صورتم و صدای ارومش باعث شد لرز کنم:

_تونستی ،برو!

با حرص دندونام و رو هم سابیدم و موقع چرخش رسید و پسر قد بلند و بور دختره همراهش و ول کرد و منتظر ایستاد تا گوریل ولم کنه و با اون همراه شم.

ولی گوریل ولم نکرد و خودش من و چرخوند و از اون زوج رد شدیم.

با حرص در حالی که سعی می کردم کسی نفهمه گفتم:

_ولم کم، روانی.


romangram.com | @romangram_com