#دختر_بد_پسر_بدتر_پارت_56


از همشون دور شدم و همه تشویقم میکردن و من اما زیر لب تنها میگفتم:

_ باید ببرم تا از ایران برم، باید ببرم تا دور شم از این همه خاطرات پوچ، باید ببرم!

وسط رینگ درست رو به رو ستاره ایستادم

چشمای قهوه ای و گردشو بهم دوخت و کلاه کپشو رو سرش جا به جا کرد

دستشو به سمتم اورد تا دست بده و من خیره به دستش پوزخند پر تمسخری زدم و یه قدم عقب رفتم.

عصبی شد و دستشو پایین انداخت و‌ همه با جیغ و خنده منو تشویق کردن

زنگ به صدا در اومد و اهنگ اون پخش شد

هیپ هاپ میرقصید و با سرعت اینور و اونور میرفت و حرکات جالب و عجیب و جذابی داشت

گاهی رباتیک میشد و گاهی هم ساده!

رقصش قوی بود و این برای منِ داغون سخت میشد.

دست به جیب و‌ با پوزخند نگاهش میکردم تا اعتماد به نفسشو از دست بده

در اخر با یه چرخش کوتاه و برداشتن کلاهش رقصشو تموم کرد و قبل از پلک به هم زدن و انجام کاری اهنگ‌ من پخش شد

باید بتونی نیاز

همه بهت نیاز دارن

اهنگ جنیفر لوپز پخش میشد و من با ریتم اهنگ بی توجه به زانوی دردناکم نشستم و با ریتم اهنگ کاملا تکنیکی به چپ و راست بلند شدم و دستامو از زانو تا بالای کمرم کشیدم و مشتای گره خوردم و به حالت بُکس جلو عقب بردم و با کمر خم شدم و یه جهش بلند با پرش زدم که همه با حیرت شروع به تشویق کردنم کردن

دختره ام با پوز خند نگاهم میکرد و ولی من با اعتماد به نفس در حالیکه شافل میرفتم و به بدنم موج میدادم به سمتش رفتم و تو یه حرکت سریع کلاهشو از سرش برداشتم و کلاهو با حرکات تاک تیکی و رقص تو دستم جا به جا میکردم و مینداختم بالا

در اخر کلاهو خیلی تیز پرت کردم سمتش که خورد به شکمش و طوفانی نگاهم کرد و همه تشویقم کردن.

رقصو با یه حرکت شافل و یه ایست یهویی تموم کردم و کسی که نفهمید دارم از خیتگی و درد زانو می میرم؟ فهمید!؟

همه منتظر جواب بودیم و دی جی و همکاراش تو اتاق مشغول جمع رای ها

یاسمن مدام بهم میگفت بیخیال رقص بعدی شم و من اونقدر زانو و‌ پاهام درد میکرد که تو اتاق پرو دراز کشیده بودم و بچه ها رو سرم بودن.و یسنا و سنا پاهامو اروم ماساژ میدادن و من از درد چشمامو محکم بسته بودم!



سروش وارد اتاق شد و در حالیکه سرشو میخاروند با استرس گفت:

_ می خوان نتایجو اعلام کنن

سرمو از رو زانوهای یاسمن برداشتم و با خستگی گفتم:

_ یه دور دیگه مونده

با کمک بچه ها از اتاق خارج شدم و تا وارد سالن شدیم دستمو از رو شونه های یاسمن برداشتم

نباید کسی ضعفمو میدید.

همه ساکت دور رینگ جمع شده بودن و لباسلی گرون قیمت و اسپرت داشتن و تعداد دختر و‌ پسرا مساوی بود.

دی جی میکرفنو برداشت و عینک دیجیتالی رنگیشو بالا و‌ پایین کرد و با لبخند به کاغذ توی دستش خیره شد و گفت:

_ خب خب، ما یه برنده داریم

نگاهشو بین من و ستاره چرخوند و من نگاهم چرخید سمت سیاوشی که مبارزه رو باخته و حذف شده بود و هنوز نگاهشو از من بر نمیداشت و جالب اینجا بود که من دلم نمیلرزید

اصلا مگه من دل دارم!

_ برنده این مسابقه .... بازم نیازه

همه شروع کردن به جیغ و تشویق و‌ من به خودم اومدم و خندیدم و بچه ها دوره ام کردن و یکی یکی به اغوشم کشیدن

هنوز به خودم نیومده بودم که دی جی اعلام کرد:

_نوبت مسابقه اخرمونه و نیاز باید دوباره با ستاره مسابقه بده

با حرص چشمامو بستم و ذوق بُردنم کور شده بود حالا چجوری مسابقه بدم!

دی جی نگاهمو که دید خنده ای کرد و گفت:

_ نیم ساعت فرصت استراحت دارید


romangram.com | @romangram_com