#دختر_مغرور
#دختر_مغرور_پارت_83
خیره شدم...
-من تو لندن بین دوستان و آشنا ها به دختره مغرور معروف بودم ..میدونی آریا از وقتی تو
رو دیدم ...ادامه ندادم ....سرمو روی دستش گذاشتم ...نمیدونم چند دقیقه یا چند ساعت گذشته
بود که من پیشش بودم دستی روی شونه ام نشست سرمو از رو دست آریا برداشتم
الهه با چشم های اشکی نگاهم میکرد....
الهه:بریم ..
نگاهمو به آریا دوختم و گفتم: بریم...
از ICU اومدیم بیرون الهه منو برد اتاقم ...ثنا و نیکا هنوزم خوابیده بودن لبخند تلخی
زدم و روی تخت دراز کشیدم و رو به الهه گفتم: کی مرخص میشم
الهه: انشاالله فردا
-راستی قضیه شباهت من و تو و خواهر گمشده چیه؟
الهه: میخوای برات تعریف کنم ؟
-آره
شروع کرد به تعریف کردن: وقتی من ۷ سالم بود تو به دنیا اومدی...
وضع مالی خوبی نداشتیم ما سه تا بچه بودیم دوتا خواهر با یه برادر ..بابا و مامان نمیتونستن
از سه تا بچه نگهداری کنن....تو رو دادن به یه خانواده که وضع مالی شون از ما کمی بهتر
بود ....خانواده معتمد بچه دار نمیشدند .....بعد ها وضع مالی مون بهتر شد ...ارسلان با بابا
شبانه روز کار میکردند ....
romangram.com | @romangraam