#دختر_مغرور
#دختر_مغرور_پارت_63
از آریا و رامین خداحافظی کردیم.....
ثنا:النا بیا بریم لباس مجلسی بگیریم
-باشه بریم
وارد یه مغازه شدیم..لباس مجلسی های قشنگی داشت..
داشتیم لباس هارو نگاه میکردیم که چشمم به یه لباس خوشگل ماکسی خورد....رنگش مشکی
بود ...آستیناش سه رب ..پشتش تا کمر باز بود ..ساده ی ساده بود .....
ثنا:النا خیلی خوشگله میخوای برو پرو کن
لباسو پرو کردم.... وای خــــــــــــیلی خوشگل شدم 😉😝
صدای ثنا اومد: النا پوشیدی
-آره
ثنا:در و باز کن ببینمت
درو باز کردم ....نگاهم کردو گفت :چقد خوشگل شدی همینو میخری؟
-آره
ثنا درو بست ....لباسمو عوض کردم از اتاقک اومدم بیرون لباسو گذاشتم رو دستم و به ثنا
گفتم تو چیزی نمیخری
ثنا:چرا باید بخرم اما نمیدونم چی بخرم
-اصلا ما برا چی اومدیم لباس شب بخریم
من من کرد: خب.......خـــــــــــب .....چیزه
ابرو مو بالا انداختم و گفتم:چــــــــــــــــیزه؟
ثنا: خب هوس کردم.. مثل اونوقتایی که شبا تو بازار های لندن خرید میکردیم
romangram.com | @romangraam